Total search result: 201 (19 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
obstructionist |
کسیکه برای جلوگیری |
|
|
Other Matches |
|
straight line coding |
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر |
in order to prevent |
برای جلوگیری کردن |
vouchee |
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند |
kyanize |
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی |
dykes |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
dyke |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
copy protect |
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک |
to avoid distortion of the results [produced] by ... |
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ... |
dikes |
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند |
paragraphist |
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند |
yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
itemizer |
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند |
buffer |
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات |
bailout |
کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد] |
sunscreens |
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی |
sunscreen |
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی |
fashionist |
کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد |
provisor |
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد |
maintenance |
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی |
boundary |
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه |
infibulation |
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع |
boundaries |
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه |
fly net |
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس |
gaiting strap |
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب |
bulk head |
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود |
crammer |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
flopping |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
spill wind |
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت |
flopped |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flops |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
flop |
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی |
mediaevalist |
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای |
to take action to prevent [stop] such practices |
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود |
windbreaks |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
retraction lock |
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود |
windbreak |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
flagellant |
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار |
penny a liner |
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد |
fail safe system |
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم |
to rough a horse's shoes |
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود |
encoding |
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه |
sealsking |
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب |
radiation shield |
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند |
normal |
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره |
revenue cutter |
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود |
control lock |
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است |
bacteriolysis |
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه |
anti spin |
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد |
wire locking |
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها |
compressor bleed air |
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود |
carbon seal |
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود |
semaphore |
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند |
preventive justice |
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد |
locknut |
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول |
strippers |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
stripper |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
joggled |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggles |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggling |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
joggle |
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره |
anti blush tinner |
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود |
marshall plan |
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید |
spacer |
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست |
end finish |
گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود] |
scrambler |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
scramblers |
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند |
fail |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
fails |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
failed |
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد |
cabin pressurization safety valve |
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین |
carriers |
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت |
carrier |
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت |
power down |
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
kiosk |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
kiosks |
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم |
whom |
کسیکه |
one who |
کسیکه |
gospeller |
کسیکه |
dragman |
کسیکه |
blessed is he who |
کسیکه |
minimalist |
کسیکه خرسنداست |
whomso |
بهر کسیکه |
constructionist |
کسیکه قانون |
introspectionist |
کسیکه معتقد به |
long shot |
کسیکه درمسابقات |
stalker |
کسیکه میخرامد |
countercheck |
جلوگیری |
restraints |
جلوگیری |
interdiction |
جلوگیری |
restraint |
جلوگیری |
arrest |
سد جلوگیری |
arrests |
سد جلوگیری |
interception |
جلوگیری |
obstruction |
جلوگیری |
debarment |
جلوگیری |
arrested |
سد جلوگیری |
obstructions |
جلوگیری |
stoppages |
جلوگیری |
suppression |
جلوگیری |
contraception |
جلوگیری |
prevention |
جلوگیری |
premunition |
جلوگیری |
stoppage |
جلوگیری |
forbiddance |
جلوگیری |
figurant |
کسیکه باجمع میرقصد |
jogger |
کسیکه اهسته می دود |
nobs |
کسیکه از طبقات بالاباشد |
heliophobe |
کسیکه ازافتاب بیزاراست |
snorter |
کسیکه خرناس میکشد |
benedick |
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند |
euphuist |
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند |
nob |
کسیکه از طبقات بالاباشد |
misogynists |
کسیکه از زن بیزار است |
misogynist |
کسیکه از زن بیزار است |
wonder worker |
کسیکه معجزه میکند |
scaler |
کسیکه مقیاس بکارمیبرد |
tugger |
کسیکه کوشش وتقلامیکند |
rumormonger |
کسیکه شایعه میسازد |
pall bearer |
کسیکه در همراهی با جنازه |
joggers |
کسیکه اهسته می دود |
bridles |
جلوگیری کردن از |
preventing |
جلوگیری کردن از |
prevenience |
منع جلوگیری |
rule out |
جلوگیری کردن |
preventability |
قابلیت جلوگیری |
preventable |
قابل جلوگیری |
prevents |
جلوگیری کردن |
erosion control |
جلوگیری از فرسایش |
prevents |
جلوگیری کردن از |
preventible |
قابل جلوگیری |
preventing |
جلوگیری کردن |
prevented |
جلوگیری کردن از |
preclusive |
جلوگیری کننده |
contraception |
جلوگیری از ابستنی |
stop |
جلوگیری منع |
prevent |
جلوگیری کردن |
prevent |
جلوگیری کردن از |
noise suppression |
جلوگیری ازپارازیت |
bridle |
جلوگیری کردن از |
bridling |
جلوگیری کردن از |
prevented |
جلوگیری کردن |
premune |
ناشی از جلوگیری |
stopping |
جلوگیری منع |
rebuff |
جلوگیری کردن |
preservative |
ماده جلوگیری |
abatement |
فروکش جلوگیری |
bridled |
جلوگیری کردن از |
preservatives |
ماده جلوگیری |
inhibit |
جلوگیری کردن |
accident prevention |
جلوگیری از سانحه |
checked |
جلوگیری کردن از |
quenchless |
غیرقابل جلوگیری |
block age |
جلوگیری انسداد |
quenchable |
قابل جلوگیری |
pull up |
جلوگیری کردن |
repessive |
جلوگیری کننده |
controlment |
اختیارداری جلوگیری |
checkless |
غیرقابل جلوگیری |
inhibition |
جلوگیری از بروزاحساسات |
inhibitions |
جلوگیری از بروزاحساسات |
letted |
منع جلوگیری |
checks |
جلوگیری کردن از |
hold |
جلوگیری کردن |
holds |
جلوگیری کردن |
stopped |
جلوگیری منع |
stops |
جلوگیری منع |
inhibits |
جلوگیری کردن |
check |
جلوگیری کردن از |
repressed |
جلوگیری شده |
irrepressible |
جلوگیری نکردنی |
interceptive |
جلوگیری کننده |
keep |
جلوگیری کردن |
suppressor |
جلوگیری کننده |
arrests |
جلوگیری از سقوط |
arrests |
جلوگیری کردن |
suppressive |
جلوگیری کننده |
rebuffs |
جلوگیری کردن |
arrested |
جلوگیری از سقوط |
arrested |
جلوگیری کردن |
hindering |
جلوگیری کردن |
rebuffing |
جلوگیری کردن |
hindered |
جلوگیری کردن |
keeps |
جلوگیری کردن |
restrain |
جلوگیری کردن از |
rebuffed |
جلوگیری کردن |
hinders |
جلوگیری کردن |
restraining |
جلوگیری کردن از |
interdict |
جلوگیری ممنوعیت |
preservation |
محافظت جلوگیری |
preventive |
عامل جلوگیری |
preventive |
جلوگیری کننده |
inhibitor |
جلوگیری کننده |
to keep back |
جلوگیری کردن از |
inhibitive |
وابسته به جلوگیری |
inhibiter |
جلوگیری کننده |
restrains |
جلوگیری کردن از |
arrest |
جلوگیری از سقوط |
hinder |
جلوگیری کردن |
to provide against |
جلوگیری کردن |