English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
devisor کسیکه بمیل خویش چیزی رابدیگری بارث می گذارد مورث
Other Matches
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
incommunicability چگونگی چیزی که نتوان بکسی گفت یا با اودرمیان گذارد
incommunicableness چیزی که نتوان بکسی گفت یابا اودرمیان گذارد
presentee کسیکه چیزی باوعرضه شده
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
begueather مورث
legator مورث
devisor مورث
parroter کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
whitener شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
dedicatee کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود
allottee کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
nothing loath بمیل
on cne's own initiative بمیل خود
adlib بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
legates بارث گذاشتن
legate بارث گذاشتن
to hand down بارث گذاشتن
matrolinous بارث برنده
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
precarious عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
heritable بارث رسیدنی قابل توارث
heredity رسیدن خصوصیات جسمی وروحی بارث
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
dowager بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowagers بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
connexions خویش
self خویش
relation خویش
kindred خویش
connection خویش
kin خویش
kinswomen خویش
kinswoman خویش
self discharging رهاکننده خویش
he is kin to me اوبامن خویش
he is kin to me او خویش منست
relativein law خویش سببی
sib خویش وقوم
nepotist خویش پرست
affinity قوم و خویش سببی
kin قوم و خویش خویشی
to take after number one در فکر خویش بودن
nepotism خویش و قوم پرستی
shirt-tails قوم و خویش دور
to call cousins قوم و خویش داشتن
germane منتسب خویش و قوم
nieces خویش و قوم مونث
shirt-tail قوم و خویش دور
niece خویش و قوم مونث
is on the wane رو بزوال یا نقصان می گذارد
decreasingly چنانکه روبکاهش گذارد
it burnsto a white ach چون می سوزدخاکسترسفیدباقی می گذارد
contiguous آنچه اثر می گذارد
self tightening نفس خویش را درتنگنا قراردهنده
self tightening برنفس خویش فشاروارد اورنده
Every thing is good in its season. <proverb> که هر چیزى به جاى خویش نیکوست.
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
hig low jack ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد
to take care of number one در فکر خویش بودن از خودتوجه گردن
half worcester ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد
golden gate پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد
double pinochle ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
lily ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
lilies ضربهای در بولینگ که شمارههای 5 و 7 و 01 راجا می گذارد
big four ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
bedpost ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد
do split ضربهای در بولینگ که میله جلو و 7 یا 01 را جا می گذارد
non commital از گرفتارکردن خویش بویسله تصدیق یا تکذیب مطلبی
of ones own accord بخواهش خود بمیل خود
feeders مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
personal service utility کسی که مستقیما" کار خود را دراختیار کارفرما می گذارد
feeder مکانیزمی که به طور خودکار کاغذ درون چاپگر می گذارد
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
self condemned محکوم شده توسط نفس خود مقصر نزد وجدان خویش
bot بخشی که شروع فضای ضبط نوار مغناطیسی را علامت می گذارد
investors کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
waifs اموالی که سارق حین فراربیرون از محل سرقت به جامی گذارد
investor کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
permanent structures به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
salvoes شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
salvo شرط یا عبارتی در سند که راه گریزی برای شخص باقی می گذارد
joint دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
advisory lock قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
ramdrive.sys در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
self absorption غرق در خویش غرق شدن در افکار
print بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
prints بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
printed بازوی متحرک در چاپگر wheel-daisy که حروف آهنی را روی ریبون چاپگر قرار میدهد ورودی کاغذ علامت می گذارد
relative humidity رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
dragman کسیکه
whom کسیکه
blessed is he who کسیکه
gospeller کسیکه
one who کسیکه
self propulsion حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
whomso بهر کسیکه
introspectionist کسیکه معتقد به
long shot کسیکه درمسابقات
constructionist کسیکه قانون
stalker کسیکه میخرامد
minimalist کسیکه خرسنداست
misogynist کسیکه از زن بیزار است
snorter کسیکه خرناس میکشد
misogynists کسیکه از زن بیزار است
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
scaler کسیکه مقیاس بکارمیبرد
rumormonger کسیکه شایعه میسازد
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
wonder worker کسیکه معجزه میکند
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
jogger کسیکه اهسته می دود
joggers کسیکه اهسته می دود
tugger کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
figurant کسیکه باجمع میرقصد
heliophobe کسیکه ازافتاب بیزاراست
benedick کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
winegrower کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
ortorian کسیکه شرکت در خواندن بنماید
faunist کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
weaner کسیکه بچه را از شیر میگیرد
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
waxer کسیکه موم مالی میکند
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
sweater کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters کسیکه عرق میکند پلوور
fillbelly کسیکه درکاری حریص باشد
proselyte کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
revenant کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
sandbagger کسیکه کیسه شن بکار برد
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
songwriter کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
paradoxist کسیکه سخنهای متناقض میگوید
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
first nighter کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
browser کسیکه جسته وگریخته میخواند
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
pledger کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
autodidact کسیکه پیش خود میاموزد
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
speller کسیکه لغت را هجی میکند
fruiter کسیکه درخت میوه میکارد
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
light sleeper کسیکه خوابش سبک است
pranksters کسیکه شوخی زننده کند
inductee کسیکه وارد خدمت شده
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
demonist کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
sitter کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitters کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
elephantiac کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
liveryman کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
prankster کسیکه شوخی زننده کند
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
non entity کسیکه بودونابوداو یکی است
negroid کسیکه خون سیاهان در او باشد
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
night walker کسیکه در خواب راه میرود
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com