Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
advowee
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
Other Matches
provisor
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
talent scouts
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scout
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
green thumbed
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
dipsomaniac
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
hereditarian
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
monophysite
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
negationist
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
usufructuary
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
appropriative
وقفی
dedicatory
وقفی
consecratory
وقفی
metaphrast
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
endowed property
مال وقفی
who came?
چه اشخاصی امدند
who
چه شخصی چه اشخاصی
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
interfaith
شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
to r.someone as a
کسی رابرای سمتی پیشنهادکردن
competent authorities
مقامات صالحه
The competent authorities.
مقامات صلاحیتد ار
monetary authorities
مقامات پولی
competent authorities
مقامات صلاحیتدار
officials
مقامات رسمی
to i. anyone to a benefice
درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
jury
مقامات رسمی نافر
competent judicial authorities
مقامات صالحه قانونی
juries
مقامات رسمی نافر
The health authorities .
مقامات اداره بهداشت
competant judicial authority
مقامات صلاحیت دار قضائی
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
Do you move in high circles ?
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
to heave a ship down
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
heuristic reason
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
pratique
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
inning
تصدی
tenure
حق تصدی
incumbency
تصدی
tenure
تصدی
undertaking
تصدی
charges
تصدی
take over in charge
تصدی
tenure of office
تصدی
commissions
تصدی
commissioning
تصدی
commission
تصدی
venture
تصدی
charge
تصدی
ventured
تصدی
venturing
تصدی
ventures
تصدی
scarpbook
عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
armed peace
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
period of office
دوره تصدی
termtime
دوره تصدی
during his incumbency
دردوره تصدی او
during his tenure of office
درمدت تصدی او
innings
دوره تصدی
non serverign acts
اعمال تصدی دولت
ferriage
تصدی کشتی گذاره
erastianism
سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
confidential
است نه اعمال تصدی موجودباشد
curatorship
تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
exofficio
از لحاظ تصدی مقام و غیره
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
advowson
حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
captain a protest
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
photo offset
چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
one who
کسیکه
whom
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
dragman
کسیکه
gospeller
کسیکه
whomso
بهر کسیکه
stalker
کسیکه میخرامد
constructionist
کسیکه قانون
minimalist
کسیکه خرسنداست
introspectionist
کسیکه معتقد به
long shot
کسیکه درمسابقات
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
jogger
کسیکه اهسته می دود
joggers
کسیکه اهسته می دود
snorter
کسیکه خرناس میکشد
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
waxer
کسیکه موم مالی میکند
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
air controlman
کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com