English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
Other Matches
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
at the request of تقاضای
total demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
aggregate demand تقاضای کل
at the instance of بر حسب تقاضای
demand for payment تقاضای پرداخت
request to send تقاضای ارسال
application for loan تقاضای وام
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
composite demand تقاضای مرکب
national demand تقاضای ملی
factor demand تقاضای عوامل
complementary demand تقاضای تکمیلی
request substitution تقاضای تعویض
re claim تقاضای مجدد
maximum demand تقاضای بیشینه
complementary demand تقاضای مکمل
aggregate demand function تابع تقاضای کل
aggregate market demand تقاضای کل بازار
market demand تقاضای بازار
at my request مطابق با تقاضای من
gives تقاضای رای
inelastic demand تقاضای بی کشش
give تقاضای رای
final demand تقاضای نهائی
application تقاضای کار
excess demand تقاضای بیش از حد
giving تقاضای رای
joint demand تقاضای مشترک
effective demand تقاضای موثر
elastic demand تقاضای با کشش
applications تقاضای کار
taxed تحمیل تقاضای سنگین
tax تحمیل تقاضای سنگین
taxes تحمیل تقاضای سنگین
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
rpo تقاضای مظنه قیمت
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
credit application تقاضای گشایش اعتبار
inelastic demand تقاضای غیر حساس
elastic demand تقاضای کشش دار
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
derived demand تقاضای مشتق شده
soft market بازار با تقاضای خوب
to request issuance تقاضای صدور کردن
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
demands تقاضای خرید کالا
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
demanded تقاضای خرید کالا
demand تقاضای خرید کالا
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
rts Send To Request تقاضای ارسال
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
reclama تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
ARQ که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
striking off the roll اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
effective demand تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
searchingly نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searches نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
searched نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
search نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
inelastic demand تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
disoblige دل کسی راشکستن تقاضای کسی را انجام ندادن منت ننهادن بر
channeling 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
replacement demand نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
access time کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
required نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requiring نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
say's law از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
letter of recall نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
transaction demand for money تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
law of demand براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
precautionary demand for money تقاضای احتیاطی برای پول تقاضا برای پول بمنظورانگیزه احتیاطی
patents حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
thereinto درضمن ان
in the course of درضمن
connotative درضمن
meantime درضمن در اثناء
coursed درطی درضمن
course درطی درضمن
courses درطی درضمن
enpassant درضمن تصادفا
meanwhile درضمن در اثناء
it puckered up in sewing درضمن دوختن چین خورد
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
quick kick کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
esker برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
mintage اختراع
patent right حق اختراع
device اختراع
devices اختراع
excogitation اختراع
patented حق اختراع
invention اختراع
contrivances اختراع
contraption اختراع
patenting حق اختراع
patent حق اختراع
contraptions اختراع
patents حق اختراع
contrivance اختراع
mints اختراع کردن
inventible قابل اختراع
invenit اختراع کرد
patenting حق تثبیت اختراع
patented حق ثبت اختراع
patent حق ثبت اختراع
pull out of a hat <idiom> اختراع کردن
minting اختراع کردن
minted اختراع کردن
appliance تمهید اختراع
fictions داستان اختراع
fiction داستان اختراع
inventive اختراع کننده
inventiveness هوش اختراع
inventiveness قوه اختراع
inventive power قوه اختراع
patent حق تثبیت اختراع
artifice اختراع نیرنگ
artifices اختراع نیرنگ
mint اختراع کردن
drum up <idiom> اختراع کردن
patenting حق ثبت اختراع
inventive power هوش اختراع
appliances تمهید اختراع
patents حق تثبیت اختراع
patents حق ثبت اختراع
invents اختراع کردن
inventing اختراع کردن
invented اختراع کردن
invent اختراع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com