English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
urbanite کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
Other Matches
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
inlander کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
foundationer کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
landsman کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
wonder worker کسیکه معجزه میکند
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
waxer کسیکه موم مالی میکند
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sweaters کسیکه عرق میکند پلوور
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
speller کسیکه لغت را هجی میکند
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
sweater کسیکه عرق میکند پلوور
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
he lives on air زندگی میکند
lumberjacks کسیکه الوار وتیر اره میکند
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
colonist کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonists کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
demonstrationist کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
progress chaser کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
lumberjack کسیکه الوار وتیر اره میکند
air controlman کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
engrosser کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
moonlighter کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
end gatherer کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
arsonist کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
garreteer کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
whitener شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
bedder لله کسیکه بچه را خواب میکند
knobbler کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
gauger کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
jawsmith کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
winnower کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
disseisor کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
quarterfinalist کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
wire dancer کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
concubinary که باصیغه یابطورصیغه زندگی میکند
rigorist کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
wise acre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
swamper ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
wiseacre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
arcadian ادمیکه ساده و بی تجمل زندگی میکند
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
bald eagles نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
bald eagle نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
impulsive کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
private d. کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
campers شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
camper شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
land crab n خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
The tenant is like a colonist . <proverb> اجاره نشین خوش نشین است .
lamber کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
riverain کرانه نشین ساحل نشین
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
parlour boarder شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
palatinate کنت نشین ساکن کنت نشین
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
marchman سر حد نشین
alluvium ته نشین
sediments ته نشین
deposit ته نشین
deposits ته نشین
sediment ته نشین
fecal ته نشین
anuses نشین
anus نشین
companion هم نشین
lake dweller اب نشین
lees ته نشین
alluvion ته نشین
hutholder کلبه نشین
unsociable گوشه نشین
settles ته نشین شدن
passerine شاخه نشین
islaner جزیره نشین
slummer زاغه نشین
forntiersman مرز نشین
exurbanite حومه نشین
freemen شهر نشین
forntiersman سرحد نشین
freeman شهر نشین
silvicolous جنگل نشین
plainsman جلگه نشین
assort هم نشین شدن
residues زیادتی ته نشین
stay at home خانه نشین
seater کرسی نشین
khanate خان نشین
foresters جنگل نشین
colonists مستعمره نشین
forester جنگل نشین
sedimentate ته نشین شدن
provincial ایالت نشین
easterner خاور نشین
tartars ته نشین رسوب
tartar ته نشین رسوب
sea gauge اب نشین کشتی
easterners خاور نشین
residue زیادتی ته نشین
nomadic چادر نشین
floaty دارای اب نشین کم
to take one's s. on the throne بر تخت نشین
arboraceous درخت نشین
governor's seat حاکم نشین
paludous مرداب نشین
half pace شاه نشین
precipitates ته نشین کردن
frontbencher پیش نشین
woodman جنگل نشین
precipitated ته نشین کردن
palating کنت نشین
alluvion ته نشین سیل
paludose مرداب نشین
solitudinarian گوشه نشین
governor's seat حکومت نشین
grand duchy دوک نشین
spelaean غار نشین
illuviate ته نشین شدن
insessorial شاخه نشین
settle ته نشین شدن
paludicole مرداب نشین
precipitating ته نشین کردن
marchman مرز نشین
insessorial جوف نشین
anchoress زن گوشه نشین
oppidan شهر نشین
consorting هم نشین شدن
foul ground کفه ته نشین
consorted هم نشین شدن
nemoral جنگل نشین
consort هم نشین شدن
dalesman دره نشین
antiset ماده ضد ته نشین
hermitess زن گوشه نشین
consorts هم نشین شدن
frontbenchers پیش نشین
ancress زن گوشه نشین
precipitate ته نشین کردن
anchorite خلوت نشین
cottagers کلبه نشین
Bedouins بادیه نشین
Bedouin بادیه نشین
cottager کلبه نشین
hilariously تپه نشین
emirates امیر نشین
khanate خان نشین
precipitator ته نشین کننده
convex شاه نشین
islanders جزیره نشین
tenant کرایه نشین
depone ته نشین کردن)
sediments ته نشین شدن
sediment ته نشین شدن
chief tomn امیر نشین
islander جزیره نشین
low lander ساحل نشین
prelature اسقف نشین
duchies دوک نشین
duchy دوک نشین
cenobite صومعه نشین
emirate امیر نشین
chief tomn حاکم نشین
dreg ته نشین اشغال
paces شاه نشین
paced شاه نشین
pace شاه نشین
cloisterer گوشه نشین
deposits ته نشست ته نشین
bay window شاه نشین
borderer سرحد نشین
dais شاه نشین
lessee اجاره نشین
tenants کرایه نشین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com