Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
would be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
Other Matches
doctrinaire
کسیکه نظریات واصول خود رابدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
perfectionist
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
halted
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
what is he seeking?
چه میخواهد
he wants the stick
چوب میخواهد
who wants me?
که مرا میخواهد ببیند
i f.like doing it
دلم میخواهد که ان کار رابکنم
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
what have you
<idiom>
هرچیزی که شخص میخواهد و دوست دارد
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
much less
چه برسد به
fee tail
برسد
let
[leave]
alone
<conj.>
چه برسد به
not to speak of
<conj.>
چه برسد به
not to mention
<conj.>
چه برسد به
to say nothing of
<conj.>
چه برسد به
let alone
<idiom>
چه برسد به
still less
چه برسد به
never mind
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
چه برسد به
attention
برسد به دست
Heaven help him this time.
خدابدادش برسد
attentions
برسد به دست
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
the weather inclines to fair
هوا میخواهد باز شود هوادارد باز میشود
Let her attend to her work .
بگذار بکارش برسد
multimillionaire
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
Wait up!
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
to let it get to that point
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
adventitious property
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
to be long in coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to be a long time in the coming
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
He's due to arrive at ten.
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
render
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
finallist
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
his days
عمرش نزدیک است به پایان برسد
renders
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
iterative process
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
suit yourself
هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
lip
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
truncation
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
the sands are running out
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridges
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
wait up for
<idiom>
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
bridged
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness
<idiom>
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
assembly lines
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
padding
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
reentry vehicle
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
final setting time
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
assembly line
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
pad character
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
movable
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
blessed is he who
کسیکه
gospeller
کسیکه
one who
کسیکه
dragman
کسیکه
whom
کسیکه
whomso
بهر کسیکه
introspectionist
کسیکه معتقد به
long shot
کسیکه درمسابقات
stalker
کسیکه میخرامد
minimalist
کسیکه خرسنداست
constructionist
کسیکه قانون
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
snorter
کسیکه خرناس میکشد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
joggers
کسیکه اهسته می دود
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
jogger
کسیکه اهسته می دود
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
waxer
کسیکه موم مالی میکند
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years.
ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
mumbler
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
moonlighter
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
misanthropist
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
malapropian
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
revelationist
کسیکه معتقد به الهام ومکاشفه است
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
prison bird
کسیکه زندان خانه او شده است
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
orthoepist
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
octoroon
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
nonunion
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
the observed of all observers
کسیکه توجه همه سوی اوست
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
parroter
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com