Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
an intrusive person
کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
Other Matches
intruder
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
intruders
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
conveniency
راحت- اسایش- راه دست-اسوده- وسیله اسایش یاراحت- مستراح
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
intrusively
سرزده
intrudingly
سرزده
intrusive
سرزده
uninvited
سرزده
miscarry
بجایی نرسیدن
to reach a place
بجایی رسیدن
miscarrying
بجایی نرسیدن
miscarries
بجایی نرسیدن
intrusiveness
دخول سرزده
intruded
سرزده امدن
to burst in
سرزده امدن
intrudes
سرزده امدن
intruding
سرزده امدن
intrude
سرزده امدن
Our efforts (endeavours) came to nothing (nil)
تلاشهای ما بجایی نرسید
To attain a high position in life.
درزندگی بجایی رسیدن
nothing venture nothing have
ادم کم دل بجایی نمیرسد
cheating does not prosper
دغلی بجایی نمیرسد
barge
سرزده وارد شدن
obtrusively
بطور سرزده ناخوانده
barged
سرزده وارد شدن
barges
سرزده وارد شدن
lomomote
از جایی بجایی حرکت کردن
The project fell through ( got nowhere).
این طرح بجایی نرسید
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
to join the majority
رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
supervene
اتفاقا امدن سرزده وارد شدن
to frequent a place
بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
comforted
اسایش
comfort
اسایش
welfare
اسایش
comfortably
به اسایش
comforting
اسایش
rest
اسایش
comforts
اسایش
weal
اسایش
rests
اسایش
grith
اسایش
weals
اسایش
comfortableness
اسایش
comfort
اسایش دادن
comforted
اسایش دادن
tranquillity
اسایش خاطر
comforting
اسایش دادن
tranquility
اسایش خاطر
comforts
اسایش دادن
the rough and the smooth
اسایش وسختی
flags of convenience
پرچم اسایش
flag of convenience
پرچم اسایش
security
اسایش خاطر
heartsease
اسایش فکری
relaxation time
زمان اسایش
easement
راحتی اسایش
reliever
اسایش دهنده
relief
ترمیم اسایش خاطر
pest house
بیمارستان طاعونی ها اسایش گاه
heart sease
اسایش قلب اسودگی خاطر
to i. upon any one's privacy
مخل تنهایی و اسایش کسی شدن
bother
زحمت دادن مخل اسایش شدن
bothered
زحمت دادن مخل اسایش شدن
bothers
زحمت دادن مخل اسایش شدن
bothering
زحمت دادن مخل اسایش شدن
to disturb any one's privacy
کسیرا تنها یا اسوده نگذاشتن مخل اسایش کسی شدن
liberty civil
ازادیی که محدود باشد بوضع قوانین برای اسایش مردم
unlawful assembly
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
dragman
کسیکه
one who
کسیکه
gospeller
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
whom
کسیکه
introspectionist
کسیکه معتقد به
stalker
کسیکه میخرامد
whomso
بهر کسیکه
constructionist
کسیکه قانون
long shot
کسیکه درمسابقات
minimalist
کسیکه خرسنداست
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
snorter
کسیکه خرناس میکشد
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
jogger
کسیکه اهسته می دود
joggers
کسیکه اهسته می دود
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
waxer
کسیکه موم مالی میکند
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
to intrude upon a person
مخل اسایش کسی شدن مزاحم کسی شدن
smatterer
کسیکه از روی بی اطلاعی حرف میزند
jailŠetc
کسیکه زندان خانه اوشده است
irrepressible joy
کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
irreligionist
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
moonlighter
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
mumbler
کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
vouchee
کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
my neighbour at dinner
کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
the observed of all observers
کسیکه توجه همه سوی اوست
rock scorpion
کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
orthoepist
کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
octoroon
کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
syllogist
کسیکه مهارت درقیاس منطقی دار د
nonunion
کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
knobbler
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
pone
کسیکه ورق بازی رابر میزند
loiterer
کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
parroter
کسیکه چیزی را طوطی وار یادمیگیرد
prison bird
کسیکه زندان خانه او شده است
prisoner at the bar
کسیکه در نزد دادگاه متهم است
landsman
کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
vacuist
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
malapropian
کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com