Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
intruder
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
intruders
کسیکه سرزده یا بدون اجازه وارد شود
Other Matches
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
barges
سرزده وارد شدن
barge
سرزده وارد شدن
barged
سرزده وارد شدن
an intrusive person
کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
supervene
اتفاقا امدن سرزده وارد شدن
trojan horse
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
inductee
کسیکه وارد خدمت شده
deadhead
کسیکه بدون بلیط سوار
inofficial
بدون اجازه
awol
غایب بدون اجازه
absent without leave
نهستی بدون اجازه
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
to crash in
[to a party]
بدون دعوت وارد شدن
to barge in
بدون دعوت وارد شدن
incognizant
بدون اطلاع غیر وارد
monitor
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitors
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitored
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
intruded
فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
intruding
فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
intrude
فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
intrudes
فضولانه امدن بدون حق وارد شدن
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
to commandeer something
چیزی را
[بدون اجازه]
برای خود برداشتن
scavenging
جستجو و دستیابی به پایگاه داده بدون اجازه
secure system
سیستمی که بدون اجازه قابل دستیابی نیست
pirate
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirating
بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
keyboard terminal
صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
protect
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protecting
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protects
محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
licenses
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence
اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
Over 1,000 pirate discs were seized during the raid.
بیش از ۱۰۰۰ سی دی بدون اجازه ناشر چاپ شده در حمله پلیس ضبط و توقیف شد.
buffer
وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
recycles
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
customs union
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
recycling
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
extensibility
کیفیتی که اجازه میدهد بتن بدون ترک خوردن تغییر شکل کششی راتحمل کند
dropping
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropped
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
intrusive
سرزده
intrudingly
سرزده
intrusively
سرزده
uninvited
سرزده
accordion fold
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folded
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
folds
یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
intrusiveness
دخول سرزده
intruded
سرزده امدن
intrudes
سرزده امدن
intrude
سرزده امدن
intruding
سرزده امدن
to burst in
سرزده امدن
optical
فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
obtrusively
بطور سرزده ناخوانده
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
warehousing system
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
pareto criterion
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
flat
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
اجازه ترخیص اجازه نامه
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
emulation
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
one who
کسیکه
dragman
کسیکه
gospeller
کسیکه
blessed is he who
کسیکه
whom
کسیکه
long shot
کسیکه درمسابقات
stalker
کسیکه میخرامد
constructionist
کسیکه قانون
minimalist
کسیکه خرسنداست
introspectionist
کسیکه معتقد به
whomso
بهر کسیکه
rumormonger
کسیکه شایعه میسازد
euphuist
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
nobs
کسیکه از طبقات بالاباشد
figurant
کسیکه باجمع میرقصد
joggers
کسیکه اهسته می دود
benedick
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
jogger
کسیکه اهسته می دود
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
snorter
کسیکه خرناس میکشد
misogynist
کسیکه از زن بیزار است
tugger
کسیکه کوشش وتقلامیکند
obstructionist
کسیکه برای جلوگیری
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
heliophobe
کسیکه ازافتاب بیزاراست
nob
کسیکه از طبقات بالاباشد
scaler
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
misogynists
کسیکه از زن بیزار است
gunfighter
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
soliloquist
کسیکه باخود حرف میزند
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
soliloquizer
کسیکه باخود حرف میزند
negroid
کسیکه خون سیاهان در او باشد
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
personator
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
autodidact
کسیکه پیش خود میاموزد
revenant
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
pranksters
کسیکه شوخی زننده کند
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
faunist
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
embracer
کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
elephantiac
کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
cessionary
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
proselyte
کسیکه تازه بدینی واردشود
songwriter
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
hylicist
کسیکه معتقد به مادیات است
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
prankster
کسیکه شوخی زننده کند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
processionist
کسیکه با دستهای راه میافتد
presentee
کسیکه چیزی باوعرضه شده
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
sandbagger
کسیکه کیسه شن بکار برد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
contrapuntist
کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
paperhanger
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
first nighter
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
pledger
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
scapegoats
کسیکه قربانی دیگران شود
libertines
کسیکه پابند مذهب نیست
sitters
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sitter
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
weaner
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
browser
کسیکه جسته وگریخته میخواند
waxer
کسیکه موم مالی میکند
demonist
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
non entity
کسیکه بودونابوداو یکی است
chain-smokers
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
fruiter
کسیکه درخت میوه میکارد
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
libertine
کسیکه پابند مذهب نیست
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
fillbelly
کسیکه درکاری حریص باشد
paradoxist
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sadistic
کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com