Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
occidentalist
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
Other Matches
occidentally
در باختر بشیوه باختریان
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
Don't touch me!; Don't you touch me!
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me!
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
searchingly
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searched
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
philologer
لغت شناس کسیکه ازاصول و قواعدکلی زبانها اگاه است
sinologist
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologue
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
wonder worker
کسیکه معجزه میکند
sweaters
کسیکه عرق میکند پلوور
speller
کسیکه لغت را هجی میکند
falconer
کسیکه با شاهین شکار میکند
waxer
کسیکه موم مالی میکند
watchers
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
symposiarch
کسیکه جلسهای را اداره میکند
sweater
کسیکه عرق میکند پلوور
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
fruitarian
کسیکه با میوه زندگی میکند .
symposiast
کسیکه در بزم شرکت میکند
lobbyer
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
falconers
کسیکه با شاهین شکار میکند
watcher
کسیکه پاسداری و نظارت میکند
lobbyists
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyist
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
spoilsport
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
air controlman
کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
spoilsports
کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
arsonist
کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
progress chaser
کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
end gatherer
کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
garreteer
کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
lumberjacks
کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack
کسیکه الوار وتیر اره میکند
colonist
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonists
کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
engrosser
کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
moonlighter
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
whitener
شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
knobbler
کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
wool stapler
کسیکه تجارت پشم خام میکند
demonstrationist
کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
bedder
لله کسیکه بچه را خواب میکند
dragsman
لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
gauger
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
circumnavigation
کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
jawsmith
کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
quarterfinalist
کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
foundationer
کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
documentarian
کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
inlander
کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
disseisor
کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
wire dancer
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
winnower
کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
wise acre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
swamper
ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
wiseacre
کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
rigorist
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
multitudinist
کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
onomasticon
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
impulsive
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
private d.
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
barker
پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
ultraist
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
thaumaturge
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
relational database
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
relational database management system
پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
lamber
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite
کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
penny wise and pound foolish
دینار شناس و ریال شناس
lapidarian
سنگ شناس گوهر شناس
lapidary
سنگ شناس گوهر شناس
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
backwards
جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
distribute
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributes
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
distributing
سیستم پایگاه داده ها که داده آن در کامپیوترهای مختلف ذخیره شده است ولی جستجو در آن مشابه جستجو در یک محل انجام میشود
virologist
متخصص ویروس شناس ویژه گرعلم ویروس شناسی ویروس شناس
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
occident
باختر
bactria
باختر
west
باختر
west
<adj.>
باختر
north west
شمال باختر
north westerly
در شمال باختر
occidentally
سوی باختر
on the west of iran
در باختر ایران
north west
در حال باختر
north-westerly
در شمال باختر
Middle West
باختر میانه
south west
در جنوب باختر
zephyr
باختر باد
zephyrs
باختر باد
south west
سوی جنوب باختر
wester
بسوی باختر رفتن
north wester
باد شمال باختر
north westerly
وابسته بشمال باختر
north-westerly
وابسته بشمال باختر
westerns
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerner
غربی وابسته به مغرب یا باختر
torna do
یکجور گردباد که در باختر.....میوزد
westwards
بسوی باختر بطرف مغرب
westward
بسوی باختر بطرف مغرب
western
غربی وابسته به مغرب یا باختر
manners
اداب
practices
اداب
mores
اداب
etiquette
اداب
rules of decorum
اداب
elegant maners
اداب
ceremonials
اداب
devoir
اداب
propriety of behaviour
اداب
habitude
اداب
ceremonial
اداب
rite
اداب
good manners
اداب
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
ionian
وابسته به مستعمره یونانی در کرانه باختر اسیای صغیر
protocols
اداب ورسوم
punctual
اداب دان
protocol
اداب ورسوم
polite
مبادی اداب
decorum
اداب دانی
he has no manners
اداب ندارد
religious rites
اداب دینی
unmannered
بدون اداب
tactfully
مبادی اداب
unmennerly
بدون اداب
liturgy
اداب نماز
liturgies
اداب نماز
preciosity
اداب دانی
politer
مبادی اداب
tactful
مبادی اداب
politest
مبادی اداب
tactlessly
بدون مبادی اداب
kith
علم اداب معاشرت
turkism
اداب وسنن ترکی
military courtesy
اداب معاشرت نظامی
formality
رعایت اداب ورسوم
etiquette
علم اداب معاشرت
tactless
بدون مبادی اداب
ritually
از روی اداب ومراسم
breach of propriety
عدم رعایت اداب
military courtesy
رفتارو اداب نظامی
savoir vivre
دانش اداب ومعاشرت
formalism
رعایت ائین و اداب
customs of war
اداب عرفی جنگ
punctilious
بسیار مبادی اداب
punctiliously
بسیار مبادی اداب
dump
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
unconventionality
عدم رعایت اداب و رسوم
frenchify
اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
Scotticisms
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
toilet training
اموزش اداب توالت رفتن
anglomania
شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
formal
مقید به اداب ورسوم اداری
to observe the proprieties
اداب معاشرت را نگاه داشتن
americanization
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
Scotticism
اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
judaize
اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
sinify
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothie
ادم مبادی اداب چرب زبان
cads
پست و بدون مبادی اداب بودن
clownish
دارای رفتار زمخت وبدون اداب
italianism
پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
cad
پست و بدون مبادی اداب بودن
keep up with the times
موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
sinicize
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
smoothies
ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothy
ادم مبادی اداب چرب زبان
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
dictionaries
فرهنگ
cultures
فرهنگ
culturing
فرهنگ
culture
فرهنگ
lowbrow
بی فرهنگ
dictionary
فرهنگ
lexicons
فرهنگ
lexicon
فرهنگ
kultur
فرهنگ
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
subcultures
خرده فرهنگ
armenian
فرهنگ ارمنی
enculturation
فرهنگ اموزی
encyclopaedia
فرهنگ جامع
thesauruses
فرهنگ جامع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com