English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
absolutist کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
Other Matches
unlimited liability بدهیهای نامحدود مسئولیت نامحدود
particular redemption معتقدبه
necess معتقدبه جبر
postmillennialist معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
land forces قوای بری
landing forces قوای اب خاکی
host troop قوای عمده
irregular force قوای چریکی
auxiliary forces قوای کمکی
the three powers قوای ثلاثه
militias قوای شبه نظامی
irregular force قوای غیر نظامی
the active powers of the mind قوای عامله متحر
mass تمرکز قوای جنگی
faculty psychology روانشناسی قوای ذهنی
parity توازن قوای نظامی
masses تمرکز قوای جنگی
magnetic line of force خطوط قوای مغناطیسی
militia قوای شبه نظامی
air parity توازن قوای هوایی
elemental worship پرستش قوای طبیعی
massing تمرکز قوای جنگی
magnetic lines of force خطوط قوای مغناطیسی
impuissance ضعف قوای جنسی سستی
militarism بسط وگسترش قوای نظامی
celestial الهی
divine الهی
divines الهی
divining الهی
divined الهی
agape عشق الهی
theosophy حکمت الهی
divine compassion رحمت الهی
monad جوهر الهی
theology حکمت الهی
god's ordinace مشیت الهی
charisma عطیه الهی
grace of god موهبت الهی
precepts of god احکام الهی
doctor of d. حکیم الهی
afflatus وحی الهی
jurisprudence حقوق الهی
providence مشیت الهی
act of God مشیت الهی
acts of God مشیت الهی
oracles الهام الهی
oracle الهام الهی
semidivine نیمه الهی
demarkation تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
main body عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
theological وابسته بعلوم الهی
free grace توفیق بی منت الهی
theologians حکیم الهی خداشناس
under the shdow of god بسایه خدا در فل الهی
theologian حکیم الهی خداشناس
numen وجود الهی خدا
uncomfined نامحدود
ageless نامحدود
unlimited نامحدود
infinite نامحدود
extralimital نامحدود
ad infinitum نامحدود
short round گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
charism عطیه الهی جذبه روحانی
providentially از مشیت الهی من جانب الله
unrestrained ازاد نامحدود
carte blanche اختیار نامحدود
indefinitely بطور نامحدود
unlimited war جنگ نامحدود
infinite نامحدود لایتناهی
infinitely بطور نامحدود
wide نامحدود وسیع
absolutes دایره نامحدود
absolute دایره نامحدود
widest نامحدود وسیع
wider نامحدود وسیع
infinite loop حلقه نامحدود
infinite population جامعه نامحدود
blank credit اعتبار نامحدود
infinity مقدار نامحدود
cart blanche اختیار نامحدود
cartle blanche اختیار نامحدود
Omnibenevolence خیرخواهی نامحدود
unlimited liability تعهدات نامحدود
without limit بی حد بی اندازه نامحدود
open end contract قرارداد نامحدود
open credit اعتبار نامحدود
infinite series سری نامحدود
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
gracing فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
physico theology حکمت الهی موافق اصول طبیعی
graces فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graced فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
illimitable نامحدود محدود نشدنی
indefinitely برای یک مدت نامحدود
unqualified بیحدو حصر نامحدود
inane چرند فضای نامحدود
unlimited company شرکت با مسئولیت نامحدود
homunculus مدل بازگشتی نامحدود مغز
infinitely elastic demand curve منحنی تقاضا با کشش نامحدود
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
This contract is of unlimited duration. طول مدت این قرارداد نامحدود است.
illimitably بطوریکه نتوان محدود کرد بطور نامحدود
systematic theology بخشی از علوم الهی که مذاهب مختلفه را جزئی ازیک حقیقت کل میداند
vortex sheet لایه نازک نامحدود سیال باحرکت حلقوی بینهایت
nobody can take work [abuse] indefinitely. هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
parlementaire نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
go to sleep اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
innocent passage مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
dragman کسیکه
one who کسیکه
whom کسیکه
blessed is he who کسیکه
gospeller کسیکه
whomso بهر کسیکه
long shot کسیکه درمسابقات
constructionist کسیکه قانون
minimalist کسیکه خرسنداست
stalker کسیکه میخرامد
introspectionist کسیکه معتقد به
tugger کسیکه کوشش وتقلامیکند
heliophobe کسیکه ازافتاب بیزاراست
euphuist کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
wonder worker کسیکه معجزه میکند
figurant کسیکه باجمع میرقصد
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
misogynist کسیکه از زن بیزار است
misogynists کسیکه از زن بیزار است
scaler کسیکه مقیاس بکارمیبرد
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
jogger کسیکه اهسته می دود
joggers کسیکه اهسته می دود
snorter کسیکه خرناس میکشد
benedick کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
rumormonger کسیکه شایعه میسازد
songwriter کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
pledger کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
inductee کسیکه وارد خدمت شده
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
sandbagger کسیکه کیسه شن بکار برد
presentee کسیکه چیزی باوعرضه شده
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
proselyte کسیکه تازه بدینی واردشود
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
revenant کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
light sleeper کسیکه خوابش سبک است
liveryman کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
weaner کسیکه بچه را از شیر میگیرد
waxer کسیکه موم مالی میکند
night walker کسیکه در خواب راه میرود
negroid کسیکه خون سیاهان در او باشد
non entity کسیکه بودونابوداو یکی است
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
winegrower کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
speller کسیکه لغت را هجی میکند
paradoxist کسیکه سخنهای متناقض میگوید
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
ortorian کسیکه شرکت در خواندن بنماید
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
elephantiac کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
faunist کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
prankster کسیکه شوخی زننده کند
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com