English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
English Persian
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
Other Matches
progress chaser کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
central treaty organization پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
wonder worker کسیکه معجزه میکند
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
sweater کسیکه عرق میکند پلوور
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
sweaters کسیکه عرق میکند پلوور
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
waxer کسیکه موم مالی میکند
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
speller کسیکه لغت را هجی میکند
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
lumberjack کسیکه الوار وتیر اره میکند
arsonist کسیکه عمدا ایجاد حریق میکند
colonists کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
garreteer کسیکه دراطاق زیرشیروانی زندگانی میکند
moonlighter کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
whitener شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند
lumberjacks کسیکه الوار وتیر اره میکند
demonstrationist کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
engrosser کسیکه اسنادرابخط درشت پاکنویس میکند
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
knobbler کسیکه سنگ را ازگره صاف میکند
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
colonist کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
air controlman کسیکه حرکت هواپیما را کنترل میکند
bedder لله کسیکه بچه را خواب میکند
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
end gatherer کسیکه اشغال پشم راجمع میکند
winnower کسیکه باد افشانی میکند ماشین بوجاری
gauger کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
lounger کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
quarterfinalist کسیکه در مسابقه یک چهارم نهایی شرکت میکند
circumnavigation کسیکه دورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی میکند
wire dancer کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
jawsmith کسیکه با محبت زیاد مردم فریبی میکند
wine taster کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
documentarian کسیکه فیلم یا مطالب مستندی را تهیه میکند
disseisor کسیکه دیگری را ازتصرف ملک خودمحروم میکند
foundationer کسیکه ازدرامدبنگاه وقف شدهای زندگی میکند
inlander کسیکه درون کشور یا دورازمرز زندگی میکند
wiseacre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise acre کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
rigorist کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
swamper ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
occidentalist کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
thaumaturge کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
impulsive کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
private d. کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
ultraist کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
barker پوست درخت کن کسیکه دم مغازه میایستد وبرای جنسی تبلیغ میکند
line chief افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
lamber کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
urbanite کسیکه در شهر زندگی میکند شهر نشین
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
watch پاسداری کشیک
watched پاسداری کردن
watched پاسداری کشیک
watches پاسداری کردن
watching پاسداری کشیک
watch پاسداری کردن
watching پاسداری کردن
guards پاسداری دادن
to keep watch and ward پاسداری کردن
watches پاسداری کشیک
guarding پاسداری دادن
guard پاسداری دادن
patrols پاسداری گشت زدن
guard پاییدن پاسداری کردن
patrolling پاسداری گشت زدن
guarding پاییدن پاسداری کردن
patrol پاسداری گشت زدن
guards پاییدن پاسداری کردن
patrolled پاسداری گشت زدن
patrols گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolling گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrol گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
patrolled گشت زنی پاسدار پاسداری دادن
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
out post پاسدار پست نگهبانی پاسداری دادن پاسدار صحرایی
controlling نظارت
intendancy نظارت
superintendence نظارت
controls نظارت
controlment نظارت
controllership نظارت
surveillance نظارت
supervision نظارت
stewardship نظارت
helm نظارت
helms نظارت
governance نظارت
proctorship نظارت
monitoring نظارت
superintendency نظارت
presidency نظارت
inspection نظارت
control نظارت
foreign exchange control نظارت بر ارز
directs نظارت کردن
directed نظارت کردن
superintends نظارت کردن بر
direct نظارت کردن
supervisor state حالت نظارت
supervisor state وضعیت نظارت
control equipment ابزار نظارت
control of resources نظارت بر منابع
stewardship نظارت خرج
controllable قابل نظارت
fiscal control نظارت مالی
uncontrollably غیرقابل نظارت
uncontrollable غیرقابل نظارت
inspectors نظارت کننده
inspector نظارت کننده
qualitative controls نظارت کیفی
staff supervision نظارت ستادی
supervises نظارت کردن
monitored نظارت کردن
monitors نظارت کردن
supervising نظارت کردن
superintended نظارت کردن بر
superintend نظارت کردن بر
monitor نظارت کردن
span of control حوزه نظارت
supervision نظارت کردن
superintending نظارت کردن بر
monetary control نظارت پولی
supervise نظارت کردن
administer نظارت کردن
supervised نظارت کردن
government control نظارت دولتی
observation camera دوربین نظارت
close supervision نظارت مستقیم
close supervision نظارت نزدیک
security camera دوربین نظارت
surveillance camera دوربین نظارت
invigilation نظارت درامتحانات
closed-circuit camera دوربین نظارت
budgetary control نظارت بودجهای
controlling نظارت کردن
controls نظارت کردن
control نظارت کردن
bailiwick مباشرت نظارت
inspection clause بند نظارت
CCTV camera دوربین نظارت
inspection clause ماده نظارت
inspection certificate گواهی نظارت
exchange control نظارت ارز
control بازرسی نظارت جلوگیری
invigilate در امتحان نظارت کردن
regulated monopoly انحصار نظارت شده
controlling بازرسی نظارت جلوگیری
invigilated در امتحان نظارت کردن
controlling نظارت و ممیزی کردن
in the charge of <idiom> تحت مراقب یا نظارت
watched بر کسی نظارت کردن
invigilates در امتحان نظارت کردن
control نظارت و ممیزی کردن
invigilating در امتحان نظارت کردن
watching بر کسی نظارت کردن
watch بر کسی نظارت کردن
watches بر کسی نظارت کردن
controls نظارت و ممیزی کردن
controls بازرسی نظارت جلوگیری
election supervisor council انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council انجمن نظارت بر انتخابات
managed money پول نظارت شده
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
wardship تحت سرپرستی یا نظارت بودن
head quarters برج نظارت مرکز کار
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
municipalist طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
under secretary زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
they are under serveillance انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
to have someone [something] under [close] scrutiny کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
patrol پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrols پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrolling پاسبانی کردن پاسداری کردن
patrolled پاسبانی کردن پاسداری کردن
page چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
controller را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
controllers را کنترل میکند یا ارسال داده را در شبکه محلی بررسی میکند
faults برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faulted برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com