English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
English Persian
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
Other Matches
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
melodramatist کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
wine cooper کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
ringman کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
piecer درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
to fit with اماده کردن برای
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
he has a rushing business کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
forthcomming اماده برای ارائه کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to try something on چیزی را برای امتحان پوشیدن
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
specious بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
to try on برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
ordeal امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
Bounty hunter جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
greats امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
great go امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
rattening محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
fit to work اماده برای کارکردن
on offer اماده برای فروش
prompt to go اماده برای رفتن
ready to die اماده برای مرگ
to keep ome's powder dry برای هر رویدادی اماده بودن
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
on guard اماده برای دفاع باشید
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
coverings اماده برای برگرداندن توپ
batted گل اماده برای کوزه گری
to prepare for war برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
bats گل اماده برای کوزه گری
to stand in the gap برای دفاع اماده بودن
up and running اماده برای عملیات کامل
covers اماده برای برگرداندن توپ
cover اماده برای برگرداندن توپ
bat گل اماده برای کوزه گری
mission ready هواپیمای اماده برای پرواز
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
yard man کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
addresses اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
cover اماده شدن برای دریافت توپ
covers اماده شدن برای دریافت توپ
coverings اماده شدن برای دریافت توپ
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
herbescent اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
finished product محصولات اماده برای توزیع ومصرف
addressed اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
provisor کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
fashionist کسیکه برای خوش ایندمردم لباس وعادات خودرابسبک روزدرمیاورد
pooled عده کارمند اماده برای انجام امری
to the manner born فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pools عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pool عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
clutch start روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
paintress زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
chimney sweeps کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way مانع کردن کسی [چیزی] که بتواند کارش را انجام دهد
chimney sweep کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
back up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
it is insusceptible of change اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
sawhorse نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
reaction time زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
penny a liner کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
flagellant کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
sedan اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
the boys were excused شاگردان مرخص شدند
preparatory students شاگردان تهیه یا مقدماتی
invigilated شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
the students t. 00 شاگردان به 004تن بالغ میشود
invigilation پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
rotas فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
invigilating شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
rota فهرست اسامی شاگردان یاسربازان
invigilate شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
accessit امتیازی که به شاگردان ممتاز داده میشود
to make a trial of امتحان کردن
to give an examination امتحان کردن
tests امتحان کردن
to bring to the proof امتحان کردن
put to test امتحان کردن
examines امتحان کردن
trials امتحان کردن
examine امتحان کردن
examined امتحان کردن
test امتحان کردن
trial امتحان کردن
examining امتحان کردن
tested امتحان کردن
tries امتحان کردن
try امتحان کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
try on <idiom> امتحان کردن لباس
try (something) out <idiom> امتحان کردن(چیزی)
checks امتحان کردن بازرسی
test ازمایش کردن امتحان
invigilated در امتحان نظارت کردن
reexamine دوباره امتحان کردن
check امتحان کردن بازرسی
checked امتحان کردن بازرسی
invigilate در امتحان نظارت کردن
tests ازمایش کردن امتحان
invigilating در امتحان نظارت کردن
invigilates در امتحان نظارت کردن
tested ازمایش کردن امتحان
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
to put to proof امتحان کردن محک زدن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
to check out something چیزی را بررسی یا امتحان کردن
mixed ability کلاسی که درآن شاگردان سطح علمی وتوانائی متفاوتی دارند
pounced در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
examination معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
to cut out بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panels نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
inquired تحقیق کردن امتحان کردن
inquires تحقیق کردن امتحان کردن
enquires تحقیق کردن امتحان کردن
inquire تحقیق کردن امتحان کردن
enquired تحقیق کردن امتحان کردن
harnessed اماده کردن
primes اماده کردن
readied اماده کردن
primed اماده کردن
to pickle a rod for اماده کردن
readying اماده کردن
harnessing اماده کردن
get ready اماده کردن
preparation اماده کردن
harness اماده کردن
preparing اماده کردن
unlimber اماده کردن
confect اماده کردن
make ready اماده کردن
draft اماده کردن
accommodates اماده کردن
accommodated اماده کردن
provide اماده کردن
provides اماده کردن
preparations اماده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com