Total search result: 201 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
casual poor |
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود |
|
|
Other Matches |
|
chugged |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
chugs |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
chugging |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
chug |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
expansion bearing |
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود |
echolalia |
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود |
bad break |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
outdoor relief |
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند |
dedicatee |
کسیکه چیزی باوپیشکش یابنام اووقف میشود |
land shark |
کسیکه ملوانان رادردریاغارت میکندیابمال انها انگل میشود |
yard man |
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود |
liter any executor |
کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود |
hard sectoring |
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد |
in and out |
گاهی تو و گاهی بیرون |
subvention |
اعانه تخصیص اعانه |
mediaevalist |
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای |
destitute |
نیازمند |
needier |
نیازمند |
needy |
نیازمند |
neediest |
نیازمند |
in bad repair |
نیازمند تعمیر |
out of repair |
نیازمند تعمیر |
needful |
نیازمند ناگزیر |
jobless |
نیازمند به کار |
clamant |
نیازمند برسیدگی |
mesic |
نیازمند به رطوبت |
strippers |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
stripper |
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند |
want |
نیازمند بودن به نداشتن |
it tells its own tale |
نیازمند به توضیح نیست |
it goes without saying |
نیازمند بگفتن نیست |
wanted |
نیازمند بودن به نداشتن |
gaff headed |
بادبان چهارضلعی نیازمند به میله |
good wine needs no bush |
چیزخوب نیازمند به معرفی نیست |
we need servants |
ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم |
occasionally <adv.> |
گاهی |
once in a way |
گاهی |
frequently [quite often] <adv.> |
گاهی |
once in a while <adv.> |
گاهی |
sometimes |
گاهی |
somewhen |
گاهی |
whilom |
گاهی |
now ....now |
گاهی ....گاهی |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
at times |
گاه گاهی |
infrequently |
گاه گاهی |
from time to time |
گاه گاهی |
every now and then |
گاه گاهی |
now and a |
گاه گاهی |
once in a blue moon |
گاه گاهی |
contribution |
اعانه |
subsidy |
اعانه |
contributions |
اعانه |
pauper relief |
اعانه |
handouts |
اعانه |
relief |
اعانه |
handout |
اعانه |
handout |
اعانه |
bearing pressure |
فشار تکیه گاهی |
support conditions |
شرایط تکیه گاهی |
anchorage distance |
فاصله تکیه گاهی |
anchoring effect |
اثر تکیه گاهی |
bearing stress |
تنش تکیه گاهی |
benefited |
احسان اعانه |
money box |
صندوق اعانه |
benefiting |
احسان اعانه |
relief fund |
وجوه اعانه |
poor box |
صندوق اعانه |
subscriber |
اعانه دهنده |
contributor |
اعانه دهنده |
contributors |
اعانه دهنده |
money-boxes |
صندوق اعانه |
contribute |
اعانه دادن |
contributed |
اعانه دادن |
contributes |
اعانه دادن |
contributing |
اعانه دادن |
subescription |
پول اعانه |
money-box |
صندوق اعانه |
subscribers |
اعانه دهنده |
benefit |
احسان اعانه |
fund-raising |
گردآوری اعانه |
grant in aid |
اعانه ملی |
bounty |
اعانه شهامت |
precious metals |
سیم وزرو گاهی پلاطین |
off and on |
گاهی هرچند وقت یکبار |
he makes occasional mistakes |
گاه گاهی اشتباه میکند |
bearing pressure on foundation |
فشار تکیه گاهی شالوده |
hit and miss |
گاهی موفق وگاهی مغلوب |
now and then a guest w come |
گاه گاهی میهمانی می رسید |
benefit |
اعانه سود بردن |
relieving officer |
مامور اعانه فقرا |
benefited |
اعانه سود بردن |
grants |
کمک دولتی اعانه |
granted |
کمک دولتی اعانه |
subsoription |
پول یاوجه اعانه |
benefiting |
اعانه سود بردن |
to go on the parish |
اعانه محلی گرفتن |
grant |
کمک دولتی اعانه |
gapped scale |
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
sustentation fund |
اعانه برای روحانیون بی نوا |
pauper list |
صورت گدایان یا اعانه بگیران |
community chest |
صندوق اعانه برای امورخیریه |
pauperism |
اعانه بگیری گروه گدایان |
accept as true |
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند |
huck aback |
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند |
It is one of those things. |
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد |
benefited |
نمایش برای جمع اوری اعانه . |
benefit |
نمایش برای جمع اوری اعانه . |
benefiting |
نمایش برای جمع اوری اعانه . |
brochures |
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد |
fox fire |
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد |
brochure |
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد |
mastigophoran |
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند |
subvention |
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه |
out relief |
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند |
corposant |
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م |
natural erosion |
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است |
cantilever |
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است |
epicanthus |
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند |
we are want of money |
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم |
karakul |
کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای] |
contributions |
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن |
contribution |
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن |
admixtures |
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند |
disrepair |
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر |
verbal note |
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد |
echo |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoed |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoes |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
echoing |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
perfoliate |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
form |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
formed |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
forms |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
average |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
traced |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
trace |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
traces |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
averages |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaging |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
averaged |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
loads |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
load |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
young saints Šold devils |
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
dummy |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
dummies |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
throughput |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
suffix notation |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
town fog |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
second |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconding |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconded |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
seconds |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
master |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
masters |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
mastered |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
fax |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxing |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
workgroup |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
faxes |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
faxed |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
autos |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
standard |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
standards |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
auto |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
plug compatible |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
phototransistor |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
self- |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
transfers |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transferring |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
asynchronous |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
dragman |
کسیکه |
gospeller |
کسیکه |
whom |
کسیکه |
blessed is he who |
کسیکه |
one who |
کسیکه |
palmtop |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
additions |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
addition |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
mode |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
modes |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
minimalist |
کسیکه خرسنداست |
stalker |
کسیکه میخرامد |
constructionist |
کسیکه قانون |
introspectionist |
کسیکه معتقد به |
long shot |
کسیکه درمسابقات |
whomso |
بهر کسیکه |
phases |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |