Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
To lead someone astray.
کسی رادچار اشتباه کردن
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
fumble
اشتباه کردن
misconstruing
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
mistaking
اشتباه کردن
blunders
اشتباه کردن
mistakes
اشتباه کردن
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
blundering
اشتباه کردن
blundered
اشتباه کردن
fumbles
اشتباه کردن
blunder
اشتباه کردن
fumbled
اشتباه کردن
misconstrue
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
mistake
اشتباه کردن
goofs
اشتباه کردن
slip
اشتباه کردن
slipped
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
slips
اشتباه کردن
to make an error
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
miscue
اشتباه کردن
goofed
اشتباه کردن
goof
اشتباه کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
bobbles
پی درپی اشتباه کردن
misthink
اشتباه فکر کردن
bobble
پی درپی اشتباه کردن
to stumble in one's speech
درسخنرانی اشتباه کردن
miscalculating
اشتباه حساب کردن
miscalculated
اشتباه حساب کردن
confuse
باهم اشتباه کردن
confuses
باهم اشتباه کردن
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
miscalculates
اشتباه حساب کردن
miscalculate
اشتباه حساب کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
eat humble pie
<idiom>
پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
refuted
اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarrying
صدمه دیدن اشتباه کردن
refuting
اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinates
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate
هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarry
صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries
صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinating
هذیان گفتن اشتباه کردن
refutes
اشتباه کسی را اثبات کردن
refute
اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated
هذیان گفتن اشتباه کردن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
eat crow
<idiom>
مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
to make a typing error
[mistake]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to make
[commit]
a faux pas
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
fluffing
نرم کردن اشتباه کردن
fluffed
نرم کردن اشتباه کردن
fluffs
نرم کردن اشتباه کردن
fluff
نرم کردن اشتباه کردن
malfunctioned
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
false
<adj.>
اشتباه
error
اشتباه
flounder
اشتباه
floundered
اشتباه
errancy
اشتباه
floundering
اشتباه
errors
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
goof
اشتباه
goofed
اشتباه
goofing
اشتباه
goofs
اشتباه
snafu
اشتباه
mistakenness
اشتباه
flounders
اشتباه
barratry
اشتباه
mistakes
اشتباه
mistake
اشتباه
mistaking
اشتباه
overseen
در اشتباه
clanger
اشتباه
faux pas
اشتباه
mix-ups
اشتباه
mix-up
اشتباه
mix up
اشتباه
wrongs
اشتباه
faulted
اشتباه
trips
اشتباه
tripped
اشتباه
trip
اشتباه
faults
اشتباه
wronging
اشتباه
wrong
اشتباه
incorrectness
اشتباه
fault
اشتباه
fumble
اشتباه
discrepancy
اشتباه
fumbles
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
lap sus
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
fallacy
اشتباه
jeofail
اشتباه
fallacies
اشتباه
fumbled
اشتباه
boo boo
اشتباه کاری
boner
اشتباه مضحک
blunderingly
ازروی اشتباه
faulted
تقصیر اشتباه
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
fault
تقصیر اشتباه
to put wise
از اشتباه دراوردن
inaccuracy
اشتباه غلط
fallible
اشتباه کننده
inaccuracies
خطا یا اشتباه
inaccuracies
اشتباه غلط
bungler
اشتباه کار
bunglers
اشتباه کار
blooper
اشتباه احمقانه
misprint
اشتباه چاپی
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
disabusing
از اشتباه دراوردن
faults
تقصیر اشتباه
professional misconduct
اشتباه حرفهای
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
unmistakable
خالی از اشتباه
probable error
اشتباه احتمالی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
disabuses
از اشتباه دراوردن
absolute error
اشتباه مطلق
disabused
از اشتباه دراوردن
typing error
اشتباه تایپی
misprints
اشتباه چاپی
typo
اشتباه تایپی
computational
اشتباه در محاسبه
bloomer
اشتباه احمقانه
disabuse
از اشتباه دراوردن
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
peccant
اشتباه کار
inaccuracy
خطا یا اشتباه
to set
از اشتباه دراوردن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
slips
اشتباه لیزی
slip
اشتباه لیزی
peccadilloes
اشتباه کوچک
mistaken
اشتباه کرده
systematic error
اشتباه سیستماتیک
syntax error
اشتباه ترکیبی
you are mistaken
در اشتباه هستید
erroneous
غلط اشتباه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
blunders
اشتباه لپی
blundered
اشتباه بزرگ
delivery error
اشتباه در تیراندازی
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
blunder
اشتباه لپی
blunder
اشتباه بزرگ
deflection error
اشتباه انحراف
blundered
اشتباه لپی
blunders
اشتباه بزرگ
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
blundering
اشتباه لپی
blundering
اشتباه بزرگ
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
dead shot
تیر اشتباه
deflection error
اشتباه سمتی
deflection error
اشتباه سمت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com