English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 292 (46 milliseconds)
English Persian
to pair somebody off [up] with somebody کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
Search result with all words
barnstorm مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
simulate کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
calibrate تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
save امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saved امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
saves امکانی دربرنامه برای حفظ کردن کار جاری در فایل با نام دیگر
substitution جایگزین کردن چیزی با چیز دیگر
power خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
interchange جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
move کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moved کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
adjourn بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
sifting روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
veto حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
remove جابجا کردن به محل دیگر
removes جابجا کردن به محل دیگر
removing جابجا کردن به محل دیگر
reinforcing در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
reel to reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
reel-to-reel کپی کردن یک نوار داده روی نوار مغناطیسی دیگر
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
personal محدوده سیستمهای بی سیم ارتباطی که امکان رد و بدل کردن داده کامپیوتر با وسایل دیگر مثل چاپگر یا PDA را فراهم میکند
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
interpolate در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
switch روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switched روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switches روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
directories روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directory روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
transfer کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transferring کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
transfers کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر
telephone ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoning ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
bitblt در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
cross refer از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
overwrite و خراب کردن هر داده دیگر در این محل
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
range alongside نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
standalone که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
transliterate عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
pass on <idiom> رد کردن چیزی که دیگر
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
scrape together <idiom> پول یا چیزهای دیگر جمع کردن
In at one ear and out at the other . <proverb> از یک گوش شنیدن و از یکى دیگر بدر کردن .
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
tea leaf برگ چای [از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
Other Matches
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
secus از دیگر سو
thence دیگر
again دیگر
furthering دیگر
furthers دیگر
else دیگر
further دیگر
anymore دیگر
one an other یک دیگر
next دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
he is no more او دیگر
alternatives شق دیگر
of one another <adv.> از هم دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
alternative شق دیگر
another دیگر
alternatives دیگر
furthered دیگر
other دیگر
no more دیگر نه
others دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
alternative دیگر
at a later period در موقع دیگر
scilicet بعبارت دیگر
over- بسوی دیگر
alternatively <adv.> طور دیگر
over بسوی دیگر
otherwise <adv.> ازطرف دیگر
in other words <adv.> به عبارت دیگر
otherworld دنیای دیگر
in other words <adv.> به کلام دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
otherwhile وقت دیگر
apart from that <adv.> طور دیگر
none other than هیچکس دیگر جز
yon ان یکی دیگر ان
another day یک روز دیگر
another guess نوعی دیگر
another guess قسمتی دیگر
on the other hand ازطرف دیگر
no more نه دیگر [بیشتر]
on the other hand <adv.> ازطرف دیگر
elsewhere نقطه دیگر
elsewhere بجای دیگر
alternative unit واحدهای دیگر
aliunde از منبع دیگر
on more بار دیگر
namely <adv.> به عبارت دیگر
on the other hand از سوی دیگر
to wit <adv.> به عبارت دیگر
videlicet به عبارت دیگر
to wit بعبارت دیگر
elsewhere درجای دیگر
no more دیگر ن [فعل]
no longer نه دیگر [زمانی]
a horse of another colour [different colour] مطلبی دیگر
alternatively <adv.> ازطرف دیگر
apart from that <adv.> ازطرف دیگر
on the other part از طرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> ازطرف دیگر
in fact به عبارت دیگر
by the same token <adv.> ازطرف دیگر
again از طرف دیگر
otherwise <adv.> از سوی دیگر
on the other side <adv.> از سوی دیگر
alternatively <adv.> از سوی دیگر
apart from that <adv.> از سوی دیگر
once یکبار دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> از سوی دیگر
by the same token <adv.> از سوی دیگر
on the other hand <adv.> از سوی دیگر
on the other side <adv.> ازطرف دیگر
about-face سوی دیگر
nevermore هرگز دیگر
never more هرگز دیگر
In our other words. بعبارت دیگر
in other words <idiom> به کلام دیگر
otherwise طور دیگر
not any more دیگر نه [بیشتر نه]
otherguess جور دیگر
et al و در جای دیگر
nevermore دیگر ابدا
next year سال دیگر
about-face جهت دیگر
shunt به خط دیگر انداختن
about-faces سوی دیگر
about-faces جهت دیگر
no more of that بس است دیگر
shunted به خط دیگر انداختن
shunts به خط دیگر انداختن
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
so muchthe worse دیگر بدتر
otherguess نوع دیگر
othergates طور دیگر
to be no more دیگر نبودن
tother بعدی دیگر
another یکی دیگر
my other books کتابهای دیگر من
other people مردم دیگر
variant نوع دیگر
t' other بعدی دیگر
the other two دوتای دیگر
somewhere else یک جای دیگر
othergates جور دیگر
on one's coat-tails <idiom> همراه کس دیگر
on the opposite side در انسوی دیگر
another شخص دیگر
otherwhere جای دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> طور دیگر
otherwhence از جای دیگر
otherness چیز دیگر
by the same token <adv.> طور دیگر
otherguise جور دیگر
otherguess بروش دیگر
on the other hand <adv.> طور دیگر
otherwhere در مکان دیگر
others نوع دیگر
other نوع دیگر
otherwhile گاه دیگر
on the other side <adv.> طور دیگر
what more do you want دیگر چه می خواهید
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
about face سوی دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
withil ازطرف دیگر
about face جهت دیگر
otherwise <adv.> طور دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
beside ازطرف دیگر
inter alia میان اشخاص دیگر
air to air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
to rub a thing in چیز دیگر دادن
among other things میان چیزهای دیگر
spacemen اهل کرات دیگر
like nowhere else <adv.> بیشتر از هر جای دیگر
air-to-air از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
pick off رد شدن از راننده دیگر
it is allup with him دیگر امیدی ندارد
among others میان چیزهای دیگر
yet another دوباره یکی دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
My pain has gone. دیگر درد ندارم.
itineration ازیک جابجایی دیگر
spaceman اهل کرات دیگر
it never occurred again دیگر واقع نشد
inter alia میان چیزهای دیگر
intervert سوی دیگر برگرداندن
hardly a child anymore دیگر به سختی بچه ای
[be] no chicken دیگر جوان نبودن
it is never the worse دیگر بدتر که نیست
to p on any one's preserves باپای دیگر جهیدن
i never since saw him از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
interfere با سم یک پا به پای دیگر زدن
dialogue صحبت با شخص دیگر
this da y month یک ماه دیگر از امروز
they sing small now دیگر جیک نمیزنند
he no longer went there دیگر انجا نرفت
otherworldly متوجه دنیای دیگر
close aboard نزدیک به قایق دیگر
There is no time left . دیگر وقتی نمانده
de die in diem از روزی به روز دیگر
dialog صحبت با شخص دیگر
metaphraze به عبارت دیگر در آوردن
alternative route گزینش مسیر دیگر
dialogues صحبت با شخص دیگر
we have no more bread دیگر نان نداریم
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
i gave him some others چندتای دیگر به او دادم
i.e مخفف به عبارت دیگر
pools ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
pool ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
reseat در جای دیگر نشاندن
reseated در جای دیگر نشاندن
reseating در جای دیگر نشاندن
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
reseats در جای دیگر نشاندن
hale سوی دیگر بردن
five your hence ازحالاتاپنج سال دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com