English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
to ask somebody out for dinner کسی را برای شام به رستوران دعوت کرن [بیشتر دوست دختر و پسر]
Other Matches
She declined several restaurants before we could agree on one. او [زن] چند رستوران را رد کرد قبل از اینکه ما توانستیم به توافق یک رستوران برسیم.
gantelope باند برای دست دعوت به مبارزه
gantlope باند برای دست دعوت به مارزه
call a metting تعیین وقت و دعوت برای جلسه
to bechon to a person to come اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
raise a fuss <idiom> قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
convoke برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
tea shop رستوران
eating house رستوران
chop house رستوران
tea-room رستوران
snack bars رستوران
snack bar رستوران
buffeted رستوران
eatinghouse رستوران
tea-rooms رستوران
restaurants رستوران
buffet رستوران
tea shops رستوران
buffeting رستوران
cafe رستوران
buffets رستوران
coffee shop رستوران
restaurant رستوران
salon رستوران مشروبفروشی
salons رستوران مشروبفروشی
restaurateur صاحب رستوران
diner واگن رستوران
restaurateurs صاحب رستوران
restauranteur صاحب رستوران
dumb waiters رستوران سیار
diners واگن رستوران
dumb waiter رستوران سیار
dance floor محلمخصوصرقصدر رستوران
dining car واگن رستوران قطار
canteen فروشگاه یا رستوران سربازخانه
canteens فروشگاه یا رستوران سربازخانه
dining cars واگن رستوران قطار
saloon سالن زیبایی رستوران
saloons سالن زیبایی رستوران
Our office is facing (opposite)the restaurant. دفتر ما روبروی رستوران است
station bar رستوران ایستگاه راه آهن
No vacancies. جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
To order a meal. سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
tearoom رستوران کوچک ودنج مخصوص نسوان
luncheonette رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Can you recommend a good restaurant? آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
luncheonettes رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این اطراف پیدا میشود؟
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
summons دعوت
calling دعوت
summonsing دعوت
invitation دعوت
summonsed دعوت
invitations دعوت
bidding دعوت
summonses دعوت
summoned دعوت
summon دعوت
barman مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
barmen مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران کار میکند
challenged دعوت بجنگ
invited دعوت کردن
unbidden دعوت نشده
invite دعوت کردن
challenge دعوت بجنگ
letter of invitation دعوت نامه
letter of invitation رقعه دعوت
challenges دعوت بجنگ
invites دعوت کردن
ask دعوت کردن
asked دعوت کردن
asking دعوت کردن
asks دعوت کردن
uninvited دعوت نشده
convocator دعوت کننده
conference call دعوت به سخنرانی
to call in دعوت کردن
invitation to treat دعوت به معامله
invitation to treat دعوت به مذاکره
caller دعوت کننده
boarding call دعوت به بازدید
to invite [to] دعوت کردن [به]
convocate دعوت کردن
invitation to tender دعوت به مزایده
callers دعوت کننده
invitation to tender دعوت به مناقصه
invitatory متضمن دعوت
defiance دعوت به جنگ بی اعتنایی
tender notice اگهی دعوت به مناقصه
invitee شخص دعوت شده
to proffer an invitation رسما دعوت کردن
I am invited tonight of all nights . دعوت شدم آن هم امشب
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
to fling down the gauntlet بجنگ تن بتن دعوت کردن
to barge in بدون دعوت وارد شدن
rain check نوید یا قول دعوت بعدی
invite to tender دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
gauntlets دستکش اهنی دعوت بمبارزه
gauntlet دستکش اهنی دعوت بمبارزه
to throw down the glove بجنگ تن بتن دعوت کردن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
to disinvite somebody from an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
to withdraw the invitation to an event دعوت [نامه] کسی به جشنی را پس گرفتن
treat someone <idiom> پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
have over <idiom> شخصی را به خانه خود دعوت کردن
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
I'd like to ask her out. من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم.
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour . دعوت شما را با منت قبول می کنم
gatecrashers کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
pax britannica اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
gatecrasher کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
juke joint رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند
I fiddled afew invitation cards. باهر کلکی بود چند تا کارت دعوت گیر آوردم
master tournament مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
call to order به حفظ انتظام دعوت کردن نظم مجلسی را برقرار کردن
propositioning پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositions پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
propositioned پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
proposition پیشنهاد کردن به دعوت بمقاربت جنسی کردن
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
bids امر کردن دعوت کردن
bid امر کردن دعوت کردن
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
keystroke برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com