Dictiornary-Farsi | کسی را پای حساب کشیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
To bring someone to account.	کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]


Other Matches

cost accounts	حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
cost plus contracts	به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckon	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned	حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
equity accounts	حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
overdrawn account	حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
capitalized expense	هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To cook the books.	حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
privilege	دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckonings	تصفیه حساب صورت حساب
reckoning	تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
check register	بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
bouse	بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight	بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .	ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
account	حساب صورت حساب
he calcn lates with a	اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
digital computer	ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
no year oppropriation	حساب تامین اعتبار باز حساب باز
snuffle	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling	باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges	درد کشیدن تیر کشیدن
twinge	درد کشیدن تیر کشیدن
agonise	زحمت کشیدن درد کشیدن
dragged	کشیدن بزور کشیدن
drag	کشیدن بزور کشیدن
drags	کشیدن بزور کشیدن
pull up	بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
arithmetic	حساب
incomputable	بی حساب
in favour of	به حساب
scoreless	بی حساب
to keep score	حساب
to my a	به حساب من
algorism	حساب
tabs	حساب
dam design	حساب سد
science of numbers	حساب
tab	حساب
accountants	ذی حساب
accountant	ذی حساب
tallying	حساب
tallied	حساب
reckoning	حساب
scored	حساب
tallies	حساب
reckonings	حساب
scores	حساب
account	حساب
score	حساب
tally	حساب
incalculable	بی حساب
detailing	حساب ریز
make much of	حساب بردن از
minculculate	بد حساب کردن
misreckon	بد حساب کردن
deposit account	حساب سپرده
liquidated	حساب را واریزکردن
counted	حساب کردن
miscalculating	بد حساب کردن
notcher	حساب نگهدار
miscalculates	بد حساب کردن
pridicate calculus	حساب مسندات
production account	حساب تولید
deposit account	حساب پس انداز
deposit accounts	حساب سپرده
liquidate	حساب را واریزکردن
liquidating	حساب را واریزکردن
scorers	حساب نگهدار
in f.of	به حساب بنفع
scorer	حساب نگهدار
miscast	حساب غلط
integral calculus	حساب جامعه
integral calculvs	حساب جامعه
joint account	حساب مشترک
count	حساب کردن
loan account	حساب وام ها
deposit accounts	حساب پس انداز
profit and loss a	حساب سودوزیان
miscalculated	بد حساب کردن
include	به حساب اوردن
stability calculation	حساب پایداری
stock account	حساب موجودی
to bring to book	حساب پس گرفتن
to cast up	حساب کردن
withdraws	برداشت از حساب
to count up	حساب کردن
to figure up	حساب کردن
withdraw	برداشت از حساب
cyphers	حساب کردن
ciphers	حساب کردن
cipher	حساب کردن
sums	حساب کردن
tripos	امتحان حساب
undercharge	کم حساب کردن
includes	به حساب اوردن
science of numbers	علم حساب
miscalculate	بد حساب کردن
propositional calculus	حساب گزارهای
numerate	حساب کردن
realization account	حساب تسویه
calculates	حساب کردن
calculated	حساب کردن
calculate	حساب کردن
residuary account	حساب ترکه
return account	حساب بازگشت
rule of thumb	حساب انگشت
rule of thumb	حساب سر انگشتی
rule off	بستن حساب
saving account	حساب پس انداز
savings account	حساب پس انداز
vidimus	بازرسی حساب
accountable	مسئول حساب
account	حساب کردن
balance of account	مانده حساب
liquidates	حساب را واریزکردن
arithmetic unit	واحد حساب
arithmetician	حساب دان
arithmeticlal	مربوط به حساب
arithmometer	ماشین حساب
comptometer	ماشین حساب
sum	حساب کردن
balance sheet account	حساب ترازنامه
bank overdraft	حساب جاری
bank pass book	دفترچه حساب
computes	حساب کردن
computed	حساب کردن
accoutn balance	مانده حساب
account number	شماره حساب
account cuurent	حساب جاری
computer	ماشین حساب
computers	ماشین حساب
bank account	حساب بانکی
bank accounts	حساب بانکی
calculation	حساب براورد
figure	حساب کردن
figures	حساب کردن
figuring	حساب کردن
account	حساب پس دادن
account book	دفتر حساب
account card	کارت حساب
binary arithmetic	حساب دودویی
compute	حساب کردن
checking accounts	حساب جاری
closing of account	تفریغ حساب
cost accountant	حساب دار
checking account	حساب جاری
crypto account	حساب رمز
acalculia	ناتوانی در حساب
day of r	روز حساب
design assumption	فرضیه حساب
differential calculus	حساب فاضله
differential calulus	حساب فاضله
counts	حساب کردن
fluxion	حساب فاضله
counting	حساب کردن
ibm computer	ماشین حساب ای بی ام
current account	حساب جاری
certificate of expenditure	صورت حساب
certificate of clearance	مفاصا حساب
binary arithmetic	حساب دودوئی
boolean calculus	حساب بولی
current accounts	حساب جاری
box score	حساب بازی
calculable	حساب کردنی
calculating machine	ماشین حساب
calculator mode	مد ماشین حساب
calculus of variations	حساب تغییرات
call to account	حساب خواستن از
capital account	حساب سرمایه
cash account	حساب نقدی
imprest	حساب تنخواه
unguarded	حساب نشده
Count me in!	روی من حساب کن!
detail	حساب ریز
expense account	حساب مخارج
expense accounts	حساب هزینه
expense accounts	حساب مخارج
statement	صورت حساب
arithmetic	حساب [ریاضی]
expense account	حساب هزینه
to count [as]	به حساب رفتن
statements	صورت حساب
algorism [rare]	حساب [ریاضی]
account with [at] a bank	حساب بانکی
offset	حساب تهاتر
arithmetic	علم حساب
AC	حساب جاری
offsetting	حساب تهاتر
desktop	ماشین حساب
marker	حساب نگهدار
markers	حساب نگهدار
debited	حساب بدهی
the bill	صورت حساب
debit	حساب بدهی