Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (10 milliseconds)
English
Persian
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
Search result with all words
home
منزل
homes
منزل
quarters
منزل بخش
house
منزل
house
منزل دادن پناه دادن
house
منزل گزیدن
housed
منزل
housed
منزل دادن پناه دادن
housed
منزل گزیدن
houses
منزل
houses
منزل دادن پناه دادن
houses
منزل گزیدن
habitation
منزل
habitations
منزل
dwelt
منزل داشت
dwelt
منزل کرد
abode
منزل
abodes
منزل
search warrant
حکم تفتیش منزل
search warrants
حکم تفتیش منزل
room
مسکن گزیدن منزل دادن به
rooms
مسکن گزیدن منزل دادن به
domicile
منزل
domicile
منزل یا مرکز مهم امور
domiciles
منزل
domiciles
منزل یا مرکز مهم امور
houseful
یک منزل بر
accommodating
منزل مناسب
manor
ملک تیولی منزل
manors
ملک تیولی منزل
lodge
منزل
lodge
منزل دادن
lodge
منزل کردن
lodged
منزل
lodged
منزل دادن
lodged
منزل کردن
lodges
منزل
lodges
منزل دادن
lodges
منزل کردن
alfresco
خارج از منزل
home economics
اقتصاد منزل
home economics
تدبیر منزل
digging
خانه منزل
homeward
بطرف منزل
quarantine
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantines
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
hospice
منزل
hospices
منزل
housekeeping
اداره منزل
pet
حیوان اهلی منزل
pets
حیوان اهلی منزل
petted
حیوان اهلی منزل
camp
منزل کردن
camped
منزل کردن
camps
منزل کردن
abide
منزل کردن
abided
منزل کردن
abides
منزل کردن
put up
طرح کردن منزل دادن
put-up
طرح کردن منزل دادن
accommodate
منزل دادن
accommodated
منزل دادن
accommodates
منزل دادن
inn
منزل
inns
منزل
board
منزل کردن
boarded
منزل کردن
roost
منزل کرن
roosted
منزل کرن
roosting
منزل کرن
roosts
منزل کرن
stage
منزل
stages
منزل
outdoors
خارج از منزل
hearth
منزل
hearths
منزل
lodging
منزل
lodgings
منزل
barrack
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking
منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
dwelling
منزل کردن
dwelling
منزل
dwellings
منزل کردن
dwellings
منزل
accommodation
منزل وسایل راحتی
accommodations
منزل وسایل راحتی
encamp
منزل دادن
encamped
منزل دادن
encamping
منزل دادن
encamps
منزل دادن
outhouse
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouses
منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
accomodate
منزل دادن
biding
منزل
come and take p luck with us
بفرمایدبرویم منزل هرچه پیداشدباهم می خوریم
commorancy
منزل
dwelling house
منزل مسکونی
Other Matches
withindoors
در منزل
pied-a-terre
منزل
pieds-a-terre
منزل
halting place
منزل
household economy
تدبیر منزل
house arrest
توقیف در منزل
housework
کار منزل
to move out
[از منزل]
رفتن
He came out of the house.
از منزل درآمد
home address
آدرس منزل
to take up one's quarters
منزل کزدن
to shift one's lodging
تغییردادن منزل
encage
منزل دادن
lodgment or lodge
منزل گیری
residance telephone
تلفن منزل
take up ones abode
منزل کردن
houseplant
گیاه توی منزل
withindoors
اشخاص داخل منزل
halfway house
منزل نیمه راه
halfway houses
منزل نیمه راه
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
To put up at a place .
درجایی منزل کردن
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
to move out
[از منزل]
بارکشی کردن
houseplants
گیاه توی منزل
lodgement
منزل گیری استقرار
house service meter
کنتور برق منزل
house wiring switch
کلید برق منزل
lodgment
منزل گیری استقرار
to fix up
منزل دادن پوشانیدن
well lodged
دارای منزل راحت
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
eating out
صرف غذا بیرون از منزل
A load askew does not reach its destination .
<proverb>
بار کج به منزل نمى رسد .
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
to put up
منزل دادن به نامزد کردن
easement
راحت شدن از درد منزل
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
subsidized accommodation
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
A light burden soon reaches home .
<proverb>
بار سبک زود به منزل مى رسد .
where do you live
کجا زندگی می کنید یا منزل دارید
with whom do you board
پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Floreale
[سبک تزئینات منزل در معماری هنر نوی ایتالیا]
to register with the police
نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن
[نقل منزل]
Lets go to my house for pot luck .
برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com