Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
anglophobe
کسی که از انگلستان بیم وتنفر دارد
Other Matches
Conservative Party
یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
common low
سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
anglian
انگلستان
central treaty organization
انگلستان
big five
انگلستان
England
انگلستان
locarno treaty
انگلستان
Englishwoman
اهل انگلستان
anglophobe
بیمناک از انگلستان
Church of England
کلیسای انگلستان
north country
انگلستان شمالی
king of england
پادشاه انگلستان
the united kingdom
انگلستان وایرلند
Englishwomen
اهل انگلستان
the middlands
استانهای مرکزی انگلستان
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
jockey club
باشگاه سوارکاران انگلستان
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
bcs
انجمن کامپیوتر در انگلستان
his britannic majesty
اعلیحضرت پادشاه انگلستان
rennet
مایه سیب انگلستان
yorkshire
ایالت یورکشایردرشمال انگلستان
f.a cup
جام اتحادیه باشگاههای انگلستان
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
foot guards
پیاده نظام های انگلستان
lord chief justice
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
welcher
اهل استان ولز انگلستان
Midlands
ناحیهی صنعتی در مرکز انگلستان
Welsh
اهل استان ولز انگلستان
welsher
اهل استان ولز انگلستان
MI6
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
MI5
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
longbows
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
derbies
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derby
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
gin-palace
[خانه عمومی مزین شده در انگلستان]
britishism
لغت یا لهجه یا زبانزد ویژه انگلستان
Elizabethan architecture
معماری دوره ملکه الیزابت
[انگلستان]
longbow
کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
trade follows the flag
تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
Cornish
وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
prestel
سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
wilton
نام شهری در جنوب " ویلت شایر" انگلستان
bale
[نام نوعی مقبره در کاتس وود انگلستان]
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .
اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
one thousand guineas
مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
high pheasant
تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
ashes
جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
land's end
دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
noctule
یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
the big four
درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Georgian architecture
معماری جرجی
[در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
Gothic Revival
[سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
walker cup
مسابقه گلف بین مردان اماتور امریکا و انگلستان سالی یک بار
gradus
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
first class cricket
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
the big three
ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
puritan
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritans
فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
tripartite declaration of 0
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
classics
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classic
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
the common wealth of england
جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
e f t a (european free trade association
اتحادیه تجارت ازاد اروپا اتحادیه متشکل از کشورهای انگلستان
western european union
اتحادیه اروپای غربی اتحادیه متشکل از انگلستان بلژیک فرانسه
the british common wealth of nation
انگلستان و ایرلند و ممالک وابسته ازاد و ممالک تحت الحمایه و مستعمره ان راگویند
whiggism
روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
cwt
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
cwts
واحد ورن برابر 34 کیلوگرم امریکا یا 05 کیلوگرم انگلستان
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
wager of battle
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
German Order
سبک معماری آلمانی
[نوعی از سبک معماری کرنتی قرن هجدهم انگلستان]
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
dunkrik treaty
معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
lincoln
ایالت لینکلن شایر انگلستان گوسفند نژاد لینکلن شایر ابراهام لینکلن
heavy fighting is in progress
دارد
has
دارد
chains
دارد.
he has worms
دارد
are there any remarks?
دارد
there is a time for everything
دارد
chain
دارد.
he has a rage for money
دارد
he is ill with fever
تب دارد
hast
او دارد
he speaks to the purpose
قصدی دارد
I owe him a dept of gratitude.
حق بگردنم دارد
But one leg to the fowl.
<proverb>
مرغ یک پا دارد .
what the odds
چه اهمیت دارد
there is a rumour that
شهرت دارد که
what matter?
چه اهمیت دارد
he tops .0 metres
یک مترونیم قد دارد
viruses
وجود دارد
the reason is manifold
چنددلیل دارد
not a patch on
چه دخلی دارد
what hurt is there in that
چه زیانی دارد
it depends
[on]
بستگی دارد
[به]
it has sides
سه پهلو دارد
the reason is two fold
دودلیل دارد
our library is well stocked
خوبی دارد
the probability is
احتمال دارد
There is something wrong with the ...
... عیب دارد.
He has a day off.
او مرخصی دارد.
he has a spite against me
بامن لج دارد
he has an a. to grind
مقصود دارد
he has an axe to grind
غرض دارد
he has a maggot in his head
وسواس دارد
it is usual with him
عادت دارد
walls have ears
گوش دارد
it is sufficiently stamped
کسرتمبر دارد
he is 0 years old
او ده سال دارد
multungulate
که بیش از دو سم دارد
leek d;
[,vjvi ;i fv'ihd \ik ,
بزرگ دارد
There is a knack in it .
یک فنی دارد
virus
وجود دارد
Windows GDI
بیتی دارد
god is
خداوجود دارد
figure on
<idiom>
بستگی دارد به
Buttonhole
کتی که در دو طرف دکمه دارد
he is fifty
تمام دارد
the party is led by him
او بر ان حزب ریاست دارد
backs
که یک باتری پشتیبان دارد
it needs to be done carefully
اینکارتوجه لازم دارد
it is particularly difficult
یک دشواری ویژه دارد
he is rightly named
اسم بامسمائی دارد
it is worth 0 rials
ده ریال ارزش دارد
back
که یک باتری پشتیبان دارد
He has influential contacts everywhere.
همه جا دست دارد
it is wringing
خیلی تراست یا اب دارد
it is very important
بسیار اهمیت دارد
She has a soft voice
صدای نرمی دارد
bigamists
زنی که دوشوهر دارد
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
Every flow must have its ebb.
<proverb>
هر فرازى نشیبى دارد.
the cat has nine lives
سگ هفت جان دارد
what is that to you
به شما جه دخلی دارد
length
خط با طول جر حرف دارد
lengths
خط با طول جر حرف دارد
to bring grist to the mill
نان دراب دارد
well and good
باشد چه ضرر دارد
battery
که یک باتری پشتیبان دارد
batteries
که یک باتری پشتیبان دارد
there removred revolution
شورشی که شهرت دارد
She has a delightfully mellow voice .
صدای گرمی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
Does it matter if I dont come ?
اشکالی دارد اگرنیایم ؟
The kettel is boiling.
قوری دارد می جوشد
(not to be) sneezed at
<idiom>
ارزش داشتن را دارد
it speaks well for him
بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him
بامن نظرمساعدی دارد
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
likelihood
احتمال کلی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand .
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
he has a loose tongue
دهان لقی دارد
what does it meant
یعنی چه چه معنی دارد
He writes well . he wields a formidable pen .
قلم خوبی دارد
He takes my advice. He listens to me.
از من حرف شنوایی دارد
the switch is on
برق جریان دارد
he is f. of money
پول فراوان دارد
he has Roman nose
او بینی عقابی دارد
he must needs go
بیخوداصرار دارد برفتن
and there an end.
و پایان وجود دارد.
My hair is falling.
موهایم دارد می ریزد
There is always a right way of doing everything.
هرکاری راهی دارد
the export of ... is granted the premium.
صدور ... جایزه دارد.
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
شهوت کلام دارد
With his foul temper.
با اخلاق سگه که دارد
biased
آنچه اریب دارد
She has a lovely (nice) voice.
صدای قشنگه دارد
He is against
[opposed to]
me .
با من ضد است.
[ضدیت دارد]
She has a lovely ( nice ) voice.
صدای قشنگه دارد
he keeps my a
حساب مراونگه می دارد
he insists on going
اصرار دارد برفتن
he has much merit
خیلی قابلیت دارد
he has much merit
بسیار شایستگی دارد
She has engaging manners .
رفتار گیرایی دارد
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
Somebody is beating at (upon)the door.
یک کسی دارد در می زند
There are two sides to every question .
<proverb>
هر مساله ای دو جنبه دارد.
he bears out his name
اسم بامسمایی دارد
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
There is only one condition attached to it .
فقط یک شرط دارد
She has got regular teeth .
دندانهای منظمی دارد
rubrician
کتاب نماز دارد
in all like
احتمال کلی دارد
bass
کسی که صدای بم دارد
he is in the know
اطلاع ویژه دارد
She has a subtle charm.
جذابیت ظریفی دارد
tea is preferable to water
چایی بر اب ترجیح دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com