English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
Other Matches
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
InBox خصوصیات سیستم پیام گذاری پنجره که میتواند پیام الکترونیکی کاربر را نگه دارد که شامل پیام ارسالی روی شبکه
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
UA نرم افزاری که اطمینان حاصل میکند که پیام پستی اطلاعات ابتدایی صحیح دارد و سپس آنرا به عامل ارسال می فرستدتا پیام را به مقصد بفرستد
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
protocols ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
answering machines نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
contracting parties طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
routing مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
high contracting parties طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
challenge and reply ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
InBox پیام فکس و پیام ارسالی روی انیترنت است
quoting خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
prompted پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompt پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
prompts پیام حرف نشان داده شده روی صفحه نمایش برای پیام دادن به کاربر که یک ورودی لازم است
receipt notification خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
codress نوعی پیام که کلیه متن ان فقط به رمز ارسال میشود گیرندگان رمزی پیام باادرس رمزی
anagram استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
anagrams استفاده از ترکیب رمزها برای کشف پیام کشف پیام بااستفاده از رمزهای مرکب
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
polynomial code سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
ended کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
end کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
MTA نرم افزاری که پیام پستی جدید را متوقتا ذخیره میکند و پس به مقصد صحیح می فرستد. در بیشتر برنامههای کاربردی پست الکترونیکی عوامل ارسال پیام مقصدی وجود دارند. هر یک برای یک نوع روش ارسال .
service message پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
wilco پیام را اجرامی کنم پیام رسید اجرا می کنم
extremes طرفین
parties طرفین
acknowledges 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
the contracting parties طرفین متعاهدین
mutual concent تراضی طرفین
parties to the contract طرفین عقد
disposed flank طرفین باز
the contracting parties طرفین متعاقدین
the litigants طرفین دعوی
parties to a contract طرفین متعاهدین
parties to a contract طرفین قرارداد
contracting parties طرفین متقاعدین
contracting parties طرفین قرارداد
mutual agreement توافق طرفین
cornering طرفین پایگاه اصلی
corners طرفین پایگاه اصلی
side lights چراغهای طرفین ناو
corner طرفین پایگاه اصلی
limbs هرکدام از طرفین کمان
privity of a contract مسئوولیت طرفین قرارداد
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
limb هرکدام از طرفین کمان
responsibilities عهده
responsibility عهده
on عهده
undertaking عهده
parties to the contract طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
verandah ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
voluntary partition افراز با رضایت یا سازش طرفین
straddle split وضع باز پاها به طرفین
leeboard یکی از دو تخته طرفین کف قایق
like as we lie طرفین دارای ضربات مساوی
veranda ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
pitch curves تلاقی سطوح طرفین دندانه
verandahs ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandas ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
side lights چراغ دریانوردی طرفین ناو
consensual مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
sidelines خطوط طرفین میدان بازی
sidelining خطوط طرفین میدان بازی
sidelined خطوط طرفین میدان بازی
sideline خطوط طرفین میدان بازی
responsible عهده دار
charge عهده دارکردن
affording از عهده برامدن
afford از عهده برآمدن
charge عهده داری
entrusted عهده دار
charged عهده دار
take out از عهده برامدن
charges عهده داری
charges عهده دارکردن
take over به عهده گرفتن
acquit از عهده برآمدن
affords از عهده برامدن
copes از عهده برامدن
afforded از عهده برامدن
incumbency عهده داری
coped از عهده برامدن
undertaking به عهده گرفتن
cope از عهده برامدن
to be incapable از عهده بر نیامدن
copings از عهده برامدن
hamstringing زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable. طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstring زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
at owner's risks ریسک به عهده مالک
sponsorship عهده گیری اعانت
assumes عهده دار شدن
assume عهده دار شدن
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
drawn on کشیده شدن عهده
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
drawen on the national bank عهده بانک ملی
be up to به عهده کسی بودن
guarantee عهده دار شدن
guaranteed عهده دار شدن
guarantees عهده دار شدن
draws کشیده شدن عهده
draw کشیده شدن عهده
stand عهده دارشدن موقعیت
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
side staddle hep پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
ten yard خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
rectification تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
lock forward هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
answer جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
draw on عهده کسی برات کشیدن
emprise تقریر عهده دار شدن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
answered جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
answering جواب دادن از عهده برامدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
equitable mortgage از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
blackguards سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
outrigger چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
unilateral contract پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
re axtent تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
restraint of trade قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
sightscreen دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com