Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
doctrinaire
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
Other Matches
dedicated
برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
engine
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
hot dog skiing
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
reserved character
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
variable
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variables
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
nests
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
doctorine
دکترین
doctrines
دکترین
doctrine
دکترین
economic doctrines
دکترین اقتصادی
monroe doctrine
دکترین مونرو
military doctorine
دکترین نظامی
doctrinaire
اصولی
systematic
اصولی
methodize
اصولی شدن
fundamentals
مهارتهای اصولی
technical
اصولی اجرایی
material
اصولی مناسب
systematic code
رمز اصولی
systematic name
نام اصولی
materials
اصولی مناسب
normative
اصولی معیاری
underlying
اصولی یااساسی
fundamental
اصولی مقدماتی اساسی
functional finance
سیاست مالی اصولی
principled
اصولی پای بند اصول
equivalence
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
doctrine
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
monroe doctrine
اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
particularism
دلبستگی بمرام خاصی
particularity
بستگی بعقاید خاصی
layman
خارج از حرفه یا فن خاصی
reliance on a document
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
استناد به مدرک خاصی
laymen
خارج از حرفه یا فن خاصی
stylize
به روش یا سبک خاصی دراوردن
dead
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
stockists
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
dialects
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialect
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
attitudinize
حالت خاصی بخود گرفتن
intonate
بااهنگ خاصی ادا کردن
stockist
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
meaner
معنی ومفهوم خاصی داشتن
intonate
با لحن خاصی تلفظ کردن
interspecific
واقع در بین دستههای خاصی
interspecies
واقع در بین دستههای خاصی
mean
معنی ومفهوم خاصی داشتن
special administration
اداره قسمت خاصی از ترکه
laic
شخص که علم خاصی را نداند
meanest
معنی ومفهوم خاصی داشتن
revisionism
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
specifies
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying
جنبه خاصی قائل شدن برای
blocked
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
facies
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
blind
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinds
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
for no p reason
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
blinded
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
selective
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selectively
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
dedicated
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
attachment
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dd name
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
sig
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
put
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
intuitivism
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
doped
قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
toneme
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
code
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
case law
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
demarche
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
locals
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
integral
وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
pitch
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pacts
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
terrane
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
areas
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pact
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pitches
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
acupressure
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
processor
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
boot
دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
programs
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
hotspot
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
phonetician
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
demand
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA
روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
attached processor
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
capitulation
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
head-shrinker
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
inelastic demand
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
functioned
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functions
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
special interest group
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
omr
فرآیندی که علامتای خاص یا خط وط خاص به صورت خاصی
presentation graphics
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
metal oxide semiconductor
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
sam
فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
buttoned
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
in personam
علیه شخص خاصی علیه انسان
uberrima fides
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
asynchronous
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
accessory
تابع
subject
تابع
adjective
تابع
sequent
تابع
subjected
تابع
subordinative
تابع
tributary
تابع
adjectives
تابع
amenable
تابع
functions
تابع
submission
تابع
subjects
تابع
dependants
تابع
dependant
تابع
suffragan
تابع
sequela
تابع
subjecting
تابع
tributaries
تابع
servitor
تابع
functioned
تابع
dependent
تابع
apanage
تابع
incidents
تابع
incident
تابع
subsidiaries
تابع
subservient
تابع
citizens
تابع
subordinate
تابع
function generator
تابع زا
function code
کد تابع
ancillary
تابع
follwer
تابع
subaltern
تابع
subalterns
تابع
passive
تابع
passives
تابع
function
تابع
subordinating
تابع
subordinates
تابع
subsidiary
تابع
subordinated
تابع
citizen
تابع
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
phi gamma function
تابع فی- گاما
characteristic function
تابع مشخصه
control function
تابع کنترلی
continuous function
تابع پیوسته
consumption function
تابع مصرف
frequency function
تابع بسامد
characteristic function
مشخصه تابع
characteristic function
ویژه تابع
power function
تابع توان
point function
تابع نقطهای
generating function
تابع مولد
function generator
مولد تابع
frequency dependant
تابع فرکانس
function invocation
احضار تابع
power function
تابع توانی
cost function
تابع هزینه
decreasing function
تابع نزولی
eigenfunction
تابع مشخصه
elementary function
تابع ابتدایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com