Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
internecine	کشتار متقابل قاتل
Other Matches
counteroffensive	تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate	اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial	یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance	اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
slaughtered	کشتار
slaughters	کشتار
murder	کشتار
murdering	کشتار
murders	کشتار
carnage	کشتار
mort	کشتار
planter	کشتار
murdered	کشتار
massacre	کشتار
massacred	کشتار
massacres	کشتار
massacring	کشتار
mactation	کشتار
planters	کشتار
slaughter	کشتار
slaughter	کشتار فجیع
death squads	گروه کشتار
slaughterer	کشتار کننده
slaughtered	کشتار فجیع
shambled	کشتار کردن
shamble	کشتار کردن
slaughtered	کشتار کردن
slaughters	کشتار کردن
slaughter	کشتار کردن
internecine	کشتار یکدیگر
massacrer	کشتار کننده
slaughters	کشتار فجیع
holocausts	کشتار همگانی
death squad	گروه کشتار
holocaust	کشتار همگانی
bane	قاتل
murderer	قاتل
deadly	قاتل
murderess	قاتل
murderers	قاتل
murderous	قاتل
killers	قاتل
homicide	قاتل
homicides	قاتل
killer	قاتل
slayer	قاتل
assassins	قاتل
cutthroat	قاتل
deadlier	قاتل
deadliest	قاتل
assassin	قاتل
manslayer	قاتل
They didnt slaughter any animals yesterday .	دیروز کشتار نکردند
shambles	قتلگاه صحنه کشتار
genocide	کشتار دسته جمعی
overkill	کشتار چند برابر
To shed blood. Bloodshed.	خون ریختن ( کشتار )
warsaw treaty	پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
hue and cry	تعقیب قاتل
tyrannicide	قاتل ستمگران
wolfsbane	قاتل الذئب
parenticide	قاتل والدین
murderous	قاتل وار
parricide	قاتل والدین
parricides	قاتل والدین
slaughterous	مبنی بر خونریزی و کشتار کشنده
thug	قاتل گردن کلفت
thugs	قاتل گردن کلفت
matricide	قاتل مادر مادرکش
ratsbane	گیاهان سمی قاتل موش
infanticide	قاتل بچه جدید الولاده
parricides	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
parricide	قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
The court condemned the murderer to life imprisonment .	دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
counter	متقابل
countered	متقابل
countering	متقابل
interactive	متقابل
interactional	متقابل
polar	متقابل
opposing	متقابل
correspounding	متقابل
reciprocative	متقابل
mutual	متقابل
reciprocal	متقابل
opposed	متقابل
counteraction	اقدام متقابل
counter transference	انتقال متقابل
counter trade	تجارت متقابل
cross action	دعوی متقابل
counter purchase	خرید متقابل
counterattack	حمله متقابل
counterbid	پیشنهاد متقابل
cross bill	شکایت متقابل
counterwork	عمل متقابل
countervailing credit	اعتبار متقابل
counterrevolution	انقلاب متقابل
counterpoise	سیم متقابل
cross feed	خورد متقابل
counterpoise	وزنه متقابل
counterpawn	پیاده متقابل
countermeasures	اقدامات متقابل
countermeasure	اقدام متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
counterclaim	ادعای متقابل
counterclaim	دعوای متقابل
cross index	شاخص متقابل
cross purpose	قصد متقابل
crossecheck	بررسی متقابل
mutual assistance	کمک متقابل
mutual characteristic	مشخصه متقابل
transfer characteristic	مشخصه متقابل
mutual consistency	سازگاری متقابل
mutual energy	انرژی متقابل
mutual inductance	القاگری متقابل
mutual induction	القای متقابل
mutual relationship	رابطه متقابل
opposite phase	فاز متقابل
reciprocal trading	مبادله متقابل
reciprocation	عمل متقابل
set off	دعوی متقابل
transinformation	اگاهی متقابل
counter-measure	اقدام متقابل
mutual terms	شرایط متقابل
m	القاگری متقابل
crosstalk	مکالمه متقابل
eclipsed form	شکل متقابل
grid anode transconductance	رسانایی متقابل
mutual conductance	رسانایی متقابل
transconductance	رسانایی متقابل
harmonic mean	اعداد متقابل
inter play	اثر متقابل
interaction curve	خم کنش متقابل
intercorrelation	همبستگی متقابل
interdependency	اتکاء متقابل
interrelation	رابطه متقابل
intervisibility	دید متقابل
iteraction	عمل متقابل
logrolling	همکاری متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
proportional	متقابل یا هماهنگ
cross check	بررسی متقابل
interrelationships	رابطه متقابل
interrelationship	رابطه متقابل
cross-references	ارجاع متقابل
antitype	نوع متقابل
back pressure	فشار متقابل
cross reference	ارجاع متقابل
cross-references	مراجعه متقابل
cross-reference	ارجاع متقابل
cross-reference	مراجعه متقابل
cross-check	بررسی متقابل
countering	ضربت متقابل
cross-checked	بررسی متقابل
reciprocity	عمل متقابل
retaliation	عمل متقابل
interaction	کنش متقابل
interdependence	وابستگی متقابل
interdependence	اتکاء متقابل
counter	ضربت متقابل
cross-checks	بررسی متقابل
countered	ضربت متقابل
cross-checking	بررسی متقابل
cross reference	مراجعه متقابل
mutual	متقابل یا متقابله
counter offer	عرضه متقابل
counter current	جریان متقابل
recriminations	تهمت متقابل
recriminations	اتهام متقابل
counter fire	اتش متقابل
recrimination	تهمت متقابل
counter gambit	گامبی متقابل
recrimination	اتهام متقابل
counter offensive	پدافند متقابل
counter offensive	حمله متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
reciprocal	متقابل معکوس
reciprocal	عمل متقابل
counter credit	اعتبار متقابل
counter claim	دعوی متقابل
countermine	توط ئه متقابل
counter propaganda	تبلیغ متقابل
interaction	عمل متقابل
interaction	اثر متقابل
interplay	اثر متقابل
counter attraction	کشش متقابل
intervisibility	قابلیت دید متقابل
riposting	ضربه متقابل زدن
rebut	جواب متقابل دادن
rebuts	جواب متقابل دادن
intract	عمل متقابل کردن
rebutting	جواب متقابل دادن
rebutted	جواب متقابل دادن
ripostes	ضربه متقابل زدن
riposted	ضربه متقابل زدن
riposte	ضربه متقابل زدن
interaction	عکس العمل متقابل
repost	ضربه متقابل زدن
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com