Dictiornary-Farsi | کشتن جنین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
feticide	کشتن جنین


Other Matches

aborticide	دوای جنین کش دوای سقط جنین
embryo	جنین
chrysalises	جنین
germ	جنین
germs	جنین
fetus	جنین
chrysalis	جنین
afterbirth	جنین
embryos	جنین
fetuses	جنین
foetuses	جنین
foetus	جنین
feticide	سقط جنین
to have a miscarriage	جنین افگندن
abortive foatus	جنین ساقط
miscarriages	سقط جنین
wheatgerm	جنین گندم
miscarried	جنین ساقط
embryogen	تشکیل جنین
fetal	وابسته به جنین
secundine	جفت جنین
blood money of an unborn child	دیه جنین
implacental	بی جفت جنین
embryogeny	تشکیل جنین
embryogeny	پیدایش جنین
embryogen	پیدایش جنین
aborsement	سقط جنین
abortment	سقط جنین
aborticide	جنین کشی
abortion	سقط جنین
abortion	اسقاط جنین
abortions	سقط جنین
abortions	اسقاط جنین
miscarriage	سقط جنین
mola	جنین کاذب
foaticide	جنین کشی
foetation	تشکیل جنین
ecbolic	جنین انداز
foeticide	اسقاط جنین
foaticide	سقط جنین
foeticide	جنین کشی
abortionist	سقط جنین کننده
abortive foetus	جنین سقط شده
abortionists	سقط جنین کننده
hypoblast	غشاء داخلی جنین
placenta	جفت جنین مشیمه
placentas	جفت جنین مشیمه
placental	وابسته به جفت جنین
embryotomy	تشریح جنین درزهدان
abortive medicines	ادویه مسقط جنین
aplacental	فاقد جفت جنین
mesoblast	میان پوست جنین
malposition	جابجا شدگی جنین
chorion	مشیمه خارجی جنین
chorion	پرده بیرونی جنین
malposition	حالت غیرطبیعی جنین
by con.	مفهوم مخالف ان جنین میشود
miscarriages	سقط جنین غیر عمدی
embryos	جنین کمتر از هشت هفته
miscarriage	سقط جنین غیر عمدی
placentation	پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
embryo	جنین کمتر از هشت هفته
amnion	مشیمه پردهء دور جنین
yolk sac	کیسه زرده دورتادور جنین
mesoblast	لایه جرثومه میانی جنین
eventration	جنین بی شکم یابی روده
despatching	کشتن
put to death	کشتن
dispatched	کشتن
dispatch	کشتن
to put to the sword	کشتن
burke	کشتن
benumb	کشتن
misdo	کشتن
amortize	کشتن
doin	کشتن
obtund	کشتن
despatched	کشتن
to do to dcath	کشتن
despatches	کشتن
administers	کشتن
administering	کشتن
administered	کشتن
administer	کشتن
knock off	کشتن
slakes	کشتن
capturing	کشتن
to send to glory	کشتن
to put to death	کشتن
to put out of the way	کشتن
extinguish	کشتن
extinguishes	کشتن
extinguishing	کشتن
assassinate	کشتن
kill	کشتن
kill off <idiom>	کشتن
killings	کشتن
slaked	کشتن
slake	کشتن
flesher	کشتن
kills	کشتن
murder	کشتن
killing	کشتن
assassinated	کشتن
assassinates	کشتن
smiting	کشتن
murders	کشتن
murdering	کشتن
murdered	کشتن
smites	کشتن
smite	کشتن
slays	کشتن
captures	کشتن
assassinating	کشتن
capture	کشتن
to do for	کشتن
to crush to death	کشتن
slay	کشتن
to carry off	کشتن
slaying	کشتن
dispatches	کشتن
embryoctony	ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
foetuses	جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus	جنین بیش از هشت هفته حمل
teratology	مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
fetuses	جنین بیش از هشت هفته حمل
conception	لقاح تخم وشروع رشد جنین
conceptions	لقاح تخم وشروع رشد جنین
abortionist	کسی که موجب سقط جنین میشود
abortionists	کسی که موجب سقط جنین میشود
blasetocyst	جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
put away <idiom>	کشتن حیوانات
prey on (upon) <idiom>	کشتن وخوردن
to claim somebody's life	کسی را کشتن
to kill beef	گاو کشتن
shoot down	با گلوله کشتن
to squeeze to death	با فشار کشتن
prolicide	کشتن اخلاف
pole ax	با تبرچکش کشتن
electrocuted	بابرق کشتن
blood sport	کشتن شکار
electrocuting	بابرق کشتن
electrocutes	بابرق کشتن
electrocute	بابرق کشتن
blood sports	کشتن شکار
kill	کشتن اهک
kills	کشتن اهک
slays	باخشونت کشتن
slaying	باخشونت کشتن
slay	باخشونت کشتن
to kill somebody	کسی را کشتن
despatching	کشتن شتاب
despatches	کشتن شتاب
dispatch	کشتن شتاب
casue to be killed	به کشتن دادن
cause to be kill	به کشتن دادن
despatched	کشتن شتاب
dispatches	کشتن شتاب
dispatched	کشتن شتاب
rat	موش گرفتن کشتن
outed	قطع کردن کشتن
butchered	ادم خونریز کشتن
butcher	ادم خونریز کشتن
butchers	ادم خونریز کشتن
butchering	ادم خونریز کشتن
out-	قطع کردن کشتن
out	قطع کردن کشتن
murder	کشتن بقتل رساندن
attempt on somebody's life	قصد کشتن کسی
murders	کشتن بقتل رساندن
murdering	کشتن بقتل رساندن
murdered	کشتن بقتل رساندن
mortified	ریاضت دادن کشتن
mortifies	ریاضت دادن کشتن
in pride of grease	مناسب برای کشتن
quenches	کشتن یا خفه کردن
quenched	کشتن یا خفه کردن
quench	کشتن یا خفه کردن
coup de grace	کشتن از روی ترحم
foredo	کشتن ویران ساختن
euthansia	کشتن از روی ترحم
fordo	کشتن ویران ساختن
mortify	ریاضت دادن کشتن
to put any one out of the way	کسیرانهانی کشتن یابازداشت کردن
to kill off	کشتن وازشران اسوده شدن
bite the dust <idiom>	از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
To kI'll animals for food .	جانوران را برای غذا کشتن
prolicide	کشتن اولاد بچه کشی
electrocution	کشتن یا مرگ دراثر برق
rub out <idiom>	کاملا ویرا کردن ،کشتن
metencephalon	قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
avianize	ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
germ layer	یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
germinal area	قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
lanugo	کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
self annihilation	کشتن نفس خود نابود سازی
shoots	زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
To kI'll someone in cold blood.	درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
lethal chamber	اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
shoot	زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی