Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
self annihilation
کشتن نفس خود نابود سازی
Other Matches
self naughting
نابود سازی خود
non-existent
نابود
annihilating
نابود کردن
annihilates
نابود کردن
annihilated
نابود کردن
annihilate
نابود کردن
extermination
نابود شدن
destroyers
نابود کننده
destroyer
نابود کننده
perishability
نابود شدنی
give out
<idiom>
نابود شده
perishable
نابود شدنی
to fall away
نابود شدن
to go to pot
نابود شدن
goes
نابود شدن
annihilable
نابود شدنی
annihilator
نابود کننده
go
نابود شدن
extirpate
بکلی نابود کردن
to get somebody out of the way
کسی را نابود کردن
t omelted away
کم کم نابود یا کوچک شدن
to pass a way
مردن نابود شدن
self destroyer
نابود کننده خود
bactericidal
نابود کنندهء باکتری
perished
تلف شدن نابود کردن
nuking
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
perishes
تلف شدن نابود کردن
nuke
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nukes
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
nuked
با جنگ افزارهستهای نابود کردن
destroy
ویران کردن نابود ساختن
indestructible
از میان نرفتنی نابود نشدنی
destroying
ویران کردن نابود ساختن
perish
تلف شدن نابود کردن
destroys
ویران کردن نابود ساختن
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
disposal
کشف شدن هدف نابود کردن
Remove something root and branch.
چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
kill
کشتن
put to death
کشتن
extinguishes
کشتن
capturing
کشتن
slakes
کشتن
capture
کشتن
obtund
کشتن
extinguish
کشتن
extinguishing
کشتن
assassinate
کشتن
assassinated
کشتن
kill off
<idiom>
کشتن
burke
کشتن
slaked
کشتن
slay
کشتن
slake
کشتن
kills
کشتن
benumb
کشتن
assassinating
کشتن
to put to death
کشتن
assassinates
کشتن
captures
کشتن
murdering
کشتن
dispatch
کشتن
despatching
کشتن
despatched
کشتن
despatches
کشتن
to put to the sword
کشتن
killing
کشتن
dispatched
کشتن
dispatches
کشتن
to send to glory
کشتن
murdered
کشتن
murder
کشتن
to carry off
کشتن
to crush to death
کشتن
to do for
کشتن
murders
کشتن
doin
کشتن
to put out of the way
کشتن
killings
کشتن
misdo
کشتن
administered
کشتن
smite
کشتن
flesher
کشتن
administer
کشتن
knock off
کشتن
smiting
کشتن
slays
کشتن
smites
کشتن
administering
کشتن
slaying
کشتن
administers
کشتن
amortize
کشتن
to do to dcath
کشتن
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
shoot down
با گلوله کشتن
to squeeze to death
با فشار کشتن
slays
باخشونت کشتن
slaying
باخشونت کشتن
to kill beef
گاو کشتن
dispatches
کشتن شتاب
dispatched
کشتن شتاب
blood sport
کشتن شکار
blood sports
کشتن شکار
kill
کشتن اهک
prey on (upon)
<idiom>
کشتن وخوردن
electrocuting
بابرق کشتن
kills
کشتن اهک
electrocuted
بابرق کشتن
electrocute
بابرق کشتن
put away
<idiom>
کشتن حیوانات
despatched
کشتن شتاب
despatches
کشتن شتاب
electrocutes
بابرق کشتن
despatching
کشتن شتاب
dispatch
کشتن شتاب
slay
باخشونت کشتن
to kill somebody
کسی را کشتن
prolicide
کشتن اخلاف
pole ax
با تبرچکش کشتن
casue to be killed
به کشتن دادن
cause to be kill
به کشتن دادن
to claim somebody's life
کسی را کشتن
feticide
کشتن جنین
attempt on somebody's life
قصد کشتن کسی
butcher
ادم خونریز کشتن
quenches
کشتن یا خفه کردن
outed
قطع کردن کشتن
out-
قطع کردن کشتن
mortify
ریاضت دادن کشتن
mortifies
ریاضت دادن کشتن
mortified
ریاضت دادن کشتن
out
قطع کردن کشتن
coup de grace
کشتن از روی ترحم
butchered
ادم خونریز کشتن
quenched
کشتن یا خفه کردن
butchering
ادم خونریز کشتن
foredo
کشتن ویران ساختن
fordo
کشتن ویران ساختن
in pride of grease
مناسب برای کشتن
murder
کشتن بقتل رساندن
butchers
ادم خونریز کشتن
murdered
کشتن بقتل رساندن
euthansia
کشتن از روی ترحم
murdering
کشتن بقتل رساندن
quench
کشتن یا خفه کردن
murders
کشتن بقتل رساندن
rat
موش گرفتن کشتن
anti-
برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
uncreate
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
electrocution
کشتن یا مرگ دراثر برق
prolicide
کشتن اولاد بچه کشی
to kill off
کشتن وازشران اسوده شدن
bite the dust
<idiom>
از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
To kI'll animals for food .
جانوران را برای غذا کشتن
to put any one out of the way
کسیرانهانی کشتن یابازداشت کردن
rub out
<idiom>
کاملا ویرا کردن ،کشتن
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
to nip or crush in the bud
در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
lethal chamber
اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
spermatocidal
منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
spermicidal
منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
shoot
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
shoots
زخمی کردن یا کشتن شکار هدف تیراندازی
spermatocide
منی کش دارای قابلیت کشتن یاختههای نطفهای
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
decimated
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
biocidal action
عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
total loss
نابود شدن یا مسلوب المنفعه شدن کلی مال بیمه شده خسارت کلی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com