English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (4 milliseconds)
English Persian
he will be killed کشته خواهدشد
Other Matches
do you think he will succeed? ایاگمان میکنیدکامیاب خواهدشد
killed کشته
he was killed او کشته شد
killed in action کشته
fallen کشته
to go west کشته شدن
to kiss the dust کشته شدن
He was kI'lled on the spot. جابجا کشته شد
the fallen کشته شدگان
slack lime اهک کشته
massicot کشته سرب
to die in ones shoes کشته شدن
killed steel فولاد کشته
killed in action کشته جنگی
slain کشته شده
gruel کشته شدن
food for powder کشته شدنی
immolate کشته شده
plastring trowel ماله کشته کشی
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
The kI'lled and the wounded. کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
It ilanded him in trouble . آدم کار کشته ای است
Strange to say he was not kI'lled. عجب آنکه کشته نشد
to have ones gruel شکست خوردن کشته شدن
Memorial Day روز یادبود کشته شدگان جنگی
They were all either kI'lled ou taken prisoners . همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
I was literally ( nearly , almost ) kI'lled . I was within an ace of being kI'lled. چیزی نمانده بود کشته بشوم
hydra مار 9 سری که بدست هرکول کشته شده
to spray a tree داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
He was killed when his parachute malfunctioned. بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
oldster ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
to be assassinated ترور شدن [کشته شدن] [به قتل رسانده شدن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com