Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (5 milliseconds)
English
Persian
shipping
کشتیرانی ناوگان
Other Matches
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
maritime
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
fleets
ناوگان
fleet
ناوگان
armadas
ناوگان
armada
ناوگان
liner
خط کشتیرانی
shipping
کشتیرانی
navigation
کشتیرانی
liners
خط کشتیرانی
shipping line
خط کشتیرانی
sailing
کشتیرانی
navy
ناوگان دریایی
auxiliary fleet
ناوگان تدارکاتی
navies
ناوگان دریایی
navies
بحریه ناوگان
fleet commander
فرمانده ناوگان
commercial marine
ناوگان دریایی
navy
بحریه ناوگان
fleet in being
ناوگان موجود
flotillas
ناوگان کوچک
argosy
ناوگان تجارتی
numbered fleet
ناوگان وابسته
flotilla
ناوگان کوچک
merchant marine
ناوگان بازرگانی
cabotage
کشتیرانی ساحلی
chamber of shipping
اتاق کشتیرانی
shipping conference
کنفرانس کشتیرانی
commercial marine
کشتیرانی تجارتی
shipping company
شرکت کشتیرانی
liner terms
شرایط خط کشتیرانی
sailable
قابل کشتیرانی
navigability
قابلیت کشتیرانی
navigate
کشتیرانی کردن
navigable
قابل کشتیرانی
navigates
کشتیرانی کردن
navigated
کشتیرانی کردن
navigating
کشتیرانی کردن
nautical
مربوط به کشتیرانی
major fleet
ناوگان عمده دریایی
fleet in being
ناوگان قابل استفاده
advanced fleet anchorage
لنگرگاه مقدم ناوگان
fleet operating base
پایگاه عملیاتی ناوگان
admiral of the fleet
امیرالبحر فرماندهء ناوگان
watch dog
ناو نگهبان ناوگان
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
liner trade
کشتیرانی منظم تجاری
water supply to navigation
تامین اب کانال کشتیرانی
cargo liners
خط کشتیرانی مخصوص بار
numbered fleet
ناوگان زیرامر نیروی دریایی
coaster
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
coasters
کشتی مخصوص کشتیرانی در کنارساحل
fairways
مسیر قابل کشتیرانی کانال
conference freight rate
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
fairway
مسیر قابل کشتیرانی کانال
precursor sweeping
مین روبی قبل از عبور ناوگان
task fleet
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
navy yard
محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
fairway
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways
قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
precursor sweeping
پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
deck department
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
shipping
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
tactical diversions
تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
sudd
توده شناور علف و نی که دررود نیل مانع کشتیرانی میشود
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
sailed
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage
کشتیرانی و حمل کالا از یک بندر به بندر دیگر بدون دورشدن از ساحل
sailings
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
sail
کشتیرانی کردن بادبان برافراشتن بادبان حرکت در روی جاده یا دریا
cabotage
کشتیرانی از یک بندر به بندر دیگردرامتداد ساحل
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com