English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (12 milliseconds)
English Persian
merchantman کشتی بازرگانی
Search result with all words
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
galleon کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleons کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
indiaman کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
letter of marque پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
longboat بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
master mariner ناخدای کشتی بازرگانی
polacca کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
polacre کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
supercargo مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
emporetic بازرگانی
business <adj.> بازرگانی
relating to business <adj.> بازرگانی
commercial بازرگانی
traded بازرگانی
commercial <adj.> بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> بازرگانی
for-profit <adj.> بازرگانی
commerce بازرگانی
mercantile بازرگانی
mercantile agent بازرگانی
trade بازرگانی
merchantry بازرگانی
trading بازرگانی
trade secret اسرار بازرگانی
domestic trade بازرگانی داخلی
chamber of trade اتاق بازرگانی
chamber of commerce اتاق بازرگانی
chamber of commerce اطاق بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
balance of trade تراز بازرگانی
volume of trade حجم بازرگانی
businesses موسسه بازرگانی
merchant banks بانک بازرگانی
trade union اتحادیه بازرگانی
trades unions اتحادیه بازرگانی
jobbing واسطه بازرگانی
sea borne commerce بازرگانی دردریا
internal trade بازرگانی داخلی
emporium مرکز بازرگانی
commercial banks بانکهای بازرگانی
trade unions اتحادیه بازرگانی
commercial tax مالیات بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
emporiums مرکز بازرگانی
commercial revolution انقلاب بازرگانی
foreign trade بازرگانی خارجی
commercial representative نمایندگی بازرگانی
idiograph نشان بازرگانی
emporia مرکز بازرگانی
commercial policy سیاست بازرگانی
trade secrets اسرار بازرگانی
commercial attache وابسته بازرگانی
business موسسه بازرگانی
board of trade هیئت بازرگانی
quasi commercial شبه بازرگانی
bill exchange برات بازرگانی
business activity فعالیت بازرگانی
commercially از راه بازرگانی
mart مرکز بازرگانی
trade mark علامت بازرگانی
business cycle دور بازرگانی
union <adj.> اتحادیه بازرگانی
business enterprise بنگاه بازرگانی
quasi commercial نیمه بازرگانی
business fluctuations نوسانات بازرگانی
mercantilism سیاست بازرگانی
maritime commerce بازرگانی دریایی
trade deficit کسری بازرگانی
bilateral trade بازرگانی دو طرفه
business union اتحادیه بازرگانی
trade fairs نمایشگاه بازرگانی
trade fair نمایشگاه بازرگانی
board of trade وزارت بازرگانی
merchant marine ناوگان بازرگانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
brokers واسطه معاملات بازرگانی
business economics علم اقتصاد بازرگانی
broker واسطه معاملات بازرگانی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
business cycle دور فعالیت بازرگانی
mentoring مرشدی [تجارت و بازرگانی]
hanse اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
firmest کارخانه موسسه بازرگانی
business کسب و کار بازرگانی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
businesses کسب و کار بازرگانی
firm کارخانه موسسه بازرگانی
ideograph سمبل و علامت بازرگانی
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
firmer کارخانه موسسه بازرگانی
firms کارخانه موسسه بازرگانی
maritime وابسته به بازرگانی دریایی
commercial intercourse معامله یا مراوده بازرگانی
business transaction داد و ستد بازرگانی
strip mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
retail shopping centre [British] مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
clearing agreement موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
emporia جای بازرگانی مرکز فروش
emporium جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums جای بازرگانی مرکز فروش
hermes خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
retail shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
stapling اساسی مرکز بازرگانی عمده
mall مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
shopping centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
mercantilism سیاست موازنه بازرگانی کشور
shopping centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
dealing مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
retail centre [British] مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
jaycee عضو اطاق بازرگانی جوانان
interstate commerce بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
retail centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
microeconomics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
strip mall مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
micro-economics اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair نمایشگاه بین المللی بازرگانی
mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
staple اساسی مرکز بازرگانی عمده
mentoring مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
strip mall مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
stapled اساسی مرکز بازرگانی عمده
retail park مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
over-the-counter trading of securities بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
commercialization تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
curb market [American E] بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
boarded هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
lawmerchant قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
bounties تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
favorable balance of trade موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
long boat بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
the open door ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
low-tech وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
imperial institute بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
comdex نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com