English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
ship of the line کشتی جنگی بزرگ
Search result with all words
hush ship کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
Other Matches
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
warships کشتی جنگی ناو جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
navy کشتی جنگی
navies کشتی جنگی
war vessel کشتی جنگی
combatant vessel کشتی جنگی
battleship کشتی جنگی
battleships کشتی جنگی
war ship کشتی جنگی
man of war کشتی جنگی رزمناو
armement مهمات کشتی جنگی
ward room اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
trireme کشتی جنگی روم و یونان باستان
dromond کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
gun room اطاق افسران جزء درکشتیهای جنگی بزرگ
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
prize کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
argosy کشتی بزرگ
large ship کشتی بزرگ
carack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galleass کشتی بادبانی و پارویی بزرگ قرون 71 و 81
carrack کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
acrostolium [قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow کشتی عرشه کشتی
prows کشتی عرشه کشتی
scrapper جنگی
tactical جنگی
tactically جنگی
dogfight سگ جنگی
bristly جنگی
dogfights سگ جنگی
warlike جنگی
service جنگی
serviced جنگی
battle line خط جنگی
fighting جنگی
martin جنگی
martial جنگی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
warfare economy اقتصاد جنگی
war plan نقشه جنگی
accredited correspondent خبرنگار جنگی
warlike preparations تدارکات جنگی
war crime جنایات جنگی
war crimes جنایات جنگی
formation ارایش جنگی
war cry فریاد جنگی
war gas گاز جنگی
bantams خروس جنگی
field wire سیم جنگی
bantam خروس جنگی
nom de guerre کنیه جنگی
fighting ram غوچ جنگی
dry run تمرین جنگی
parlementaire فرستاده جنگی
light line خط چراغ جنگی
war state دولت جنگی
fighting load بارمهمات جنگی
war strenght استعداد جنگی
charger اسب جنگی
paludament ردای جنگی
chargers اسب جنگی
enginery اسباب جنگی
fighting load بار جنگی
fighting cock خروس جنگی
war indemnity غرامت جنگی
game fowl خروس جنگی
passed معبر جنگی
field type از نوع جنگی
lived مهمات جنگی
lived تیراندازی جنگی
lived فشنگ جنگی
passes معبر جنگی
live تیراندازی جنگی
pass معبر جنگی
gamecock خروس جنگی
live مهمات جنگی
live فشنگ جنگی
poleax تبرزین جنگی
campaign عملیات جنگی
game cock خروس جنگی
war indemnity تاوان جنگی
war material تجهیزات جنگی
war reserves ذخایر جنگی
interned پناهنده جنگی
war material وسایل جنگی
munitions of war مهمات جنگی
war plan طرح جنگی
campaigns عملیات جنگی
campaigning عملیات جنگی
missing گمشده جنگی
campaigned عملیات جنگی
poleaxe تبرزین جنگی
war horse اسب جنگی
battle map نقشه جنگی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
cars ارابه جنگی
battle sight درجه جنگی
battle station پایگاه جنگی
chariots ارابه جنگی
killed in action کشته جنگی
chariot ارابه جنگی
battle reserve احتیاط جنگی
battle reserve ذخیره جنگی
battle problems مسائل جنگی
battle plane هواپیمای جنگی
battleplane هواپیمای جنگی
action عملیات جنگی
trophy of war غنایم جنگی
martel de fer چکش جنگی
tactical aircraft هواپیمای جنگی
prisoners of war اسیر جنگی
warplane هواپیمای جنگی
cocker خروس جنگی
car ارابه جنگی
warpath مسیر جنگی
military جنگی ارتش
stratagems حیله جنگی
combat firing تیراندازی جنگی
combat exercise مانور جنگی
actions عملیات جنگی
tactical missile موشک جنگی
tactical march انتقال جنگی
stratagem حیله جنگی
combat ration جیره جنگی
contraband of war قاچاق جنگی
man of war ناو جنگی
combatant vessel ناو جنگی
man of war مرد جنگی
tactic تدابیر جنگی
combat tire لاستیک جنگی
booty of war غنیمت جنگی
tactical march حرکت جنگی
prisoners of war زندانی جنگی
live ammunition مهمات جنگی
spoils of war غنائم جنگی
war refugee آواره جنگی
dim light چراغ جنگی
destrier اسب جنگی
destrer اسب جنگی
spoiler خریدارغنائم جنگی
sloop of war کرجی جنگی
compartment دهلیز جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com