Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
man of war
کشتی جنگی رزمناو
Other Matches
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
warships
کشتی جنگی ناو جنگی
warship
کشتی جنگی ناو جنگی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
combatant vessel
کشتی جنگی
battleship
کشتی جنگی
battleships
کشتی جنگی
war ship
کشتی جنگی
navy
کشتی جنگی
war vessel
کشتی جنگی
navies
کشتی جنگی
armement
مهمات کشتی جنگی
ship of the line
کشتی جنگی بزرگ
orlop deck
عرشه زیرین کشتی جنگی
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
orlop
عرشه زیرین کشتی جنگی
trireme
کشتی جنگی روم و یونان باستان
dromond
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
hush ship
کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
cruisers
رزمناو
cruiser
رزمناو
acrostolium
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.]
pocket battleship
رزمناو تندرو و سبک
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
escry
فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
battle drill
مشق جنگی تمرین جنگی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
live fire
تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
warlike
جنگی
martin
جنگی
martial
جنگی
service
جنگی
scrapper
جنگی
tactically
جنگی
tactical
جنگی
bristly
جنگی
serviced
جنگی
battle line
خط جنگی
dogfight
سگ جنگی
fighting
جنگی
dogfights
سگ جنگی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
reparations for war damages
غرامات جنگی
live round
گلوله جنگی
poleax
تبرزین جنگی
light line
خط چراغ جنگی
action
عملیات جنگی
actions
عملیات جنگی
tactical aircraft
هواپیمای جنگی
live
مهمات جنگی
live
تیراندازی جنگی
killed in action
کشته جنگی
poleaxe
تبرزین جنگی
lived
فشنگ جنگی
lived
تیراندازی جنگی
lived
مهمات جنگی
missing
گمشده جنگی
tactics
تدابیر جنگی
munitions of war
مهمات جنگی
nom de guerre
کنیه جنگی
tactic
تدابیر جنگی
cars
ارابه جنگی
live ammunition
مهمات جنگی
man of war
ناو جنگی
car
ارابه جنگی
man of war
مرد جنگی
war horses
اسب جنگی
live round
تیر جنگی
war horse
اسب جنگی
bantams
خروس جنگی
bantam
خروس جنگی
paludament
ردای جنگی
parlementaire
فرستاده جنگی
interned
پناهنده جنگی
martel de fer
چکش جنگی
battle casualty
تلفات جنگی
battle dress
جلیقه جنگی
battle lights
چراغهای جنگی
battle map
نقشه جنگی
battle plane
هواپیمای جنگی
battleplane
هواپیمای جنگی
warplane
هواپیمای جنگی
battle problems
مسائل جنگی
battle reserve
ذخیره جنگی
battle reserve
احتیاط جنگی
battle sight
درجه جنگی
battle station
پایگاه جنگی
booty of war
غنیمت جنگی
armed naval vessel
ناو جنگی
accredited correspondent
خبرنگار جنگی
stratagem
حیله جنگی
warpath
مسیر جنگی
prisoners of war
اسیر جنگی
prisoners of war
زندانی جنگی
prisoner of war
اسیر جنگی
prisoner of war
زندانی جنگی
warheads
کلاهک جنگی
warhead
کلاهک جنگی
stratagems
حیله جنگی
military
جنگی ارتش
campaign badge
نشان جنگی
campaign medal
مدال جنگی
dim light
چراغ جنگی
dry run
عملیات جنگی
dry run
تمرین جنگی
enginery
اسباب جنگی
field type
از نوع جنگی
field wire
سیم جنگی
fighting cock
خروس جنگی
fighting load
بار جنگی
fighting load
بارمهمات جنگی
fighting ram
غوچ جنگی
game cock
خروس جنگی
game fowl
خروس جنگی
gamecock
خروس جنگی
destrier
اسب جنگی
destrer
اسب جنگی
chariots
ارابه جنگی
chariot
ارابه جنگی
war refugee
آواره جنگی
compartments
دهلیز جنگی
compartment
دهلیز جنگی
cocker
خروس جنگی
combat exercise
مانور جنگی
combat firing
تیراندازی جنگی
combat ration
جیره جنگی
combat tire
لاستیک جنگی
combatant vessel
ناو جنگی
contraband of war
قاچاق جنگی
hard head
شاخ جنگی
war cry
فریاد جنگی
war reserves
ذخایر جنگی
war crimes
جنایات جنگی
pass
معبر جنگی
formation
ارایش جنگی
warlike preparations
تدارکات جنگی
passed
معبر جنگی
warfare economy
اقتصاد جنگی
campaigns
عملیات جنگی
service mine
مین جنگی
passes
معبر جنگی
spoils of war
غنائم جنگی
trophy of war
غنایم جنگی
booty
غنیمت جنگی
tactical march
حرکت جنگی
war gas
گاز جنگی
tactical intelligence
اطلاعات جنگی
war indemnity
غرامت جنگی
war crime
جنایات جنگی
chargers
اسب جنگی
war material
تجهیزات جنگی
charger
اسب جنگی
strategic situation
وضع جنگی
war material
وسایل جنگی
war plan
طرح جنگی
war plan
نقشه جنگی
service ammunition
مهمات جنگی
spoiler
خریدارغنائم جنگی
tactical missile
موشک جنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com