Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
dry dock
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry docks
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
ship
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
Other Matches
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
hawser
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
crater
حوضچه
craters
حوضچه
basin
حوضچه
trap box
حوضچه رسوب
settling basin
حوضچه تهنشینی
equalizing basin
حوضچه توزیع اب
sedimentation basin
حوضچه رسوبگیر
sedimentation pond
حوضچه ته نشینی
recharge basin
حوضچه تغذیه
receiving basin
حوضچه ابگیر
resting pool
حوضچه ارامش
impact basin
حوضچه ارامش
settling basin
حوضچه رسوب
boat pool
حوضچه قایق
laver
اب انبار حوضچه
graving dock
حوضچه تعمیرکشتی
flush tank
حوضچه شستشو
setting basin
حوضچه رسوب
arctic basin
حوضچه قطبی
stilling basin
حوضچه ارام کننده
dock
حوضچه تعمیر ناو
trap box
حوضچه رسوب زهکشها
docked
حوضچه تعمیر ناو
impact basin
حوضچه بار شکن
docks
حوضچه تعمیر ناو
cisterns
حوضچه ارامش منبع
cistern
حوضچه ارامش منبع
brine pan
حوضچه نمک گیری
floating drydock
حوضچه شناور خشک
sealing basin
حوضچه ایجاد هوابند ابی
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
jet diffusion basin
حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
vessels
کشتی
catch
کشتی کج
foreship
سر کشتی
bilge
اب ته کشتی
wrestling
کشتی
ships
کشتی
flattest
پل کشتی
on shipboard
در کشتی
flat
پل کشتی
on board a ship
در کشتی
on the sea
در کشتی
ship
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
vessel
کشتی
on the water
در کشتی
deck
پل کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
board
کشتی
puppis
کشتی دم
hulks
کشتی
bottom
کشتی
argo
کشتی
bottoms
کشتی
hulk
کشتی
ark
کشتی
boarded
کشتی
carinae
کشتی
decks
پل کشتی
afloat
در کشتی
ship haven
یک کش کشتی
aft
در پس کشتی
carina
کشتی
collier
کشتی
by water
با کشتی
decked
پل کشتی
inboard
داخل کشتی
kedge
تغییرجهت کشتی
shipmaster
رئیس کشتی
shipload
بار کشتی
greco roman
کشتی فرنگی
propeller
پروانه کشتی
jerque
بازرسی کشتی
foreship
دماغه کشتی
lading
بار کشتی
flying dutchman
شبح کشتی
shipboard
کنار کشتی
berthing
خوابگاه کشتی
towing boat
کشتی یدک کش
kelson or keelson
سقف ته کشتی
shipboard
صحنه کشتی
keel shaped
شبیه ته کشتی
flag ship
کشتی پیشرو
sister ship
کشتی خواهر
shipowner
مالک کشتی
shipbuilding
کشتی سازی
shipper
مسافر کشتی
shipper
محموله کشتی
hermaphrodite brig
کشتی دو دگله
shipwright
کشتی ساز
berths
خوابگاه کشتی
shipside
کنار کشتی
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
berthed
خوابگاه کشتی
berth
خوابگاه کشتی
docks
تعمیرگاه کشتی
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
docked
تعمیرگاه کشتی
cargo
محموله کشتی
dock
تعمیرگاه کشتی
shipowner
صاحب کشتی
double-decker
کشتی دوعرشهای
dockyard
تعمیرگاه کشتی
icebreaker
کشتی یخ شکن
dockyards
تعمیرگاه کشتی
in the hold
در انبار کشتی
training ship
کشتی اموزشی
wrecked
کشتی شکسته
imbark
در کشتی گذاشتن
sister ship
کشتی همسان
strands
به گل نشستن کشتی
singlisticker
کشتی یک دگله
strand
به گل نشستن کشتی
ice breaker
کشتی یخ شکن
double-deckers
کشتی دوعرشهای
cargoes
محموله کشتی
tonnage
فرفیت کشتی
cutwater
دماغه کشتی
cockswain
پیشکارکارکنان کشتی
troopship
کشتی سرباز بر
the enemy
کشتی دشمن
the roll of a ship
غلت کشتی
tramp vessel
کشتی ازاد
coal whipper
زغال کش کشتی
aeroboat
کشتی طیار
aerographer
هواشناسی کشتی
the rudder of a ship
سکان کشتی
affreightment
اجاره کشتی
afterdeck
عقب کشتی
tramp steamer
کشتی ازاد
combatant vessel
کشتی جنگی
commercial marine
کشتی تجاری
commondo ship
کشتی نیروبر
cuddy
اطاقک کشتی
galley
اشپزخانه کشتی
aboard
روی کشتی
war vessel
کشتی جنگی
war ship
کشتی جنگی
coxswain
مباشر کشتی
naval
وابسته به کشتی
navies
کشتی جنگی
navy
کشتی جنگی
cook house
اشپزخانه کشتی
tender ship
کشتی تدارکاتی
dressing ship
تزیین کشتی
air ship
کشتی هوایی
alee
پناهگاه کشتی
amid ships
درمیان کشتی
bige water
گنداب کشتی
bilge water
گنداب کشتی
bill of lading
ستمی کشتی
carrying vessel
کشتی باربری
bill of loading
بارنامه کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com