English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
tender کشتی مادر
tendered کشتی مادر
tenderest کشتی مادر
tendering کشتی مادر
parent ship کشتی مادر
Other Matches
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
foremother مادر مادر بزرگ
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
mother-in-law مادر زن
motherless بی مادر
mothers-in-law مادر زن
mamma مادر
mater مادر
matriarch مادر
matriarchs مادر
mother liquor مادر اب
mom مادر
moms مادر
mother liquid مادر اب
mother in low مادر زن
mother in law مادر زن
matricide مادر کش
matricidal مادر کش
parenticide مادر کش
mamas مادر
mammas مادر
mama مادر
stepmothers مادر
stepmother مادر
mothered مادر
mothers مادر
mother مادر
mums مادر
mum مادر
mothering مادر
mothers مادر ننه
mother surrogate جانشین مادر
sultaness زن یا مادر یا دخترسلطان
mother substitute جانشین مادر
mother in low مادر شوهر
sultanas زن یا مادر یا دخترسلطان
mother liquer باز مادر
sultana زن یا مادر یا دخترسلطان
paternal grandmother مادر بزرگ
motherlike مادر وار
trunk مادر سیم
parent company شرکت مادر
parent chain زنجیر مادر
parant body جسم مادر
trunks مادر سیم
motherland مادر میهن
original map نقشه مادر
congenital مادر زادی
stepfather شوهر مادر
stepfathers شوهر مادر
grandmothers مادر بزرگ
metropolitan مادر شهری
mothering مادر ننه
moon calf خل مادر زاد
main line نهر مادر
collecting tank مخزن مادر
grannie مادر بزرگ
grandame مادر بزرگ
grand uncle عموی مادر
grand uncle دایی مادر
grand mother مادر بزرگ
mother-in-law مادر شوهر
congenitally ازشکم مادر
control map نقشه مادر
mothers-in-law مادر شوهر
dame fortune مادر روزگار
foster mother مادر رضاعی
parricide مادر کشی
parricides مادر کشی
chart base چارت مادر
head well مادر چاه
home port پایگاه مادر
mothered مادر ننه
matricide مادر کشی
metropolis مادر شهر
metropolises مادر شهر
mother مادر ننه
matronymic مادر نامی
main lines نهر مادر
godmother مادر تعمیدی
grandmother مادر بزرگ
godmothers مادر تعمیدی
base map نقشه مادر
bed rock سنگ مادر
by birth ازشکم مادر
uniparental از یک پدر و مادر
virgin mary مادر عسیی
grandmas مادر بزرگ
Mother's Day روز مادر
granny مادر بزرگ
grannies مادر بزرگ
mother figures مادر- نماد
mother figure مادر- نماد
orphans بی پدر و مادر
orphaned بی پدر و مادر
orphan بی پدر و مادر
thetis مادر اشیل
grandma مادر بزرگ
motherlands مادر میهن
parent پدر یا مادر
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
alcmene نام مادر هرکول
homeland سرزمین پدر و مادر
home سرزمین پدر و مادر
jujitsu مادر ورزشهای رزمی
birthmark خال مادر زادی
matriarchies مادر سالاری شه مادری
gran مخفف مادر بزرگ
grans مخفف مادر بزرگ
half-caste فرنگی پدروهندی مادر
godparents پدر یا مادر تعمیدی
godparent پدر یا مادر تعمیدی
sponor پد ریا مادر تعمیدی
sponsors پدر یا مادر تعمیدی
sponsoring پدر یا مادر تعمیدی
sponsor پدر یا مادر تعمیدی
virgin birth از مادر باکره بدنیاامدن
birthmarks خال مادر زادی
matriarchy مادر سالاری شه مادری
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
mother in law مادر شوهر نامادری
matricide قاتل مادر مادرکش
materfamilas مادر خانواده کدبانو
dipshits مادر سگها [اصطلاح رکیک]
twats مادر سگها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر سگها [اصطلاح رکیک]
dipshits مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
motherfuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
arseholes مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
twats مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
fuckers مادر قحبه ها [اصطلاح رکیک]
assholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
arseholes مادر سگها [اصطلاح رکیک]
matronymic اسم مشتق ازطرف مادر
mariolatry پرستش مریم مادر عیسی
A mothers love for her children. عشق مادر نسبت به فرزندانش
matrolinous پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
grandurncle عمو یا دایی پدر و مادر
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
Grandmother is a dear old thing . مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
He is of noble birth. آدم پدر و مادر داری است
fosterage گرفتن مادر رضاعی دایه گیری
parricide قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family . مادر بزرگمان مرد خانواده است
parricides قاتل پدر یا مادر یا خویشان نزدیک
grandmother مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers مثل مادر بزرگ رفتار کردن
pieta نقاشی یامجسمه مریم مادر عیسی
electra complex حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
cesarean زایمان از راه پاره کردن شکم مادر
parricidal خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
periapsis نزدیکترین نقطه مدار به جسم اولیه یا مادر
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
arranged marriage ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
hologynic منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
In the nature of things, young people often rebel against their parents. طبعا جوانان اغلب با پدر و مادر خود سرکشی می کنند. .
lift-off جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Creches [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
latchkey kid [colloquial] [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com