English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
fishing vessel کشتی ماهی گیری
Other Matches
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
piscatology فن ماهی گیری
halieutics ماهی گیری
creels سبد ماهی گیری
ledger bait طمعه ماهی گیری
fishingboat قایق ماهی گیری
fosher boat کرجی ماهی گیری
fishing boat کرجی ماهی گیری
creel سبد ماهی گیری
fishing line ریسمان ماهی گیری
fyke کیسه ماهی گیری
fish line ریسمان ماهی گیری
trotline نخ قلاب ماهی گیری
halieutic وابسته به ماهی گیری
angle قلاب ماهی گیری
angles قلاب ماهی گیری
grizzly king مگس ماهی گیری
common of piscary حق ماهی گیری درابهای دیگری
gimp نوعی ریسمان ماهی گیری
common of fishery حق ماهی گیری درابهای دیگر
nets تور ماهی گیری و امثال ان
net تور ماهی گیری و امثال ان
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
common fishery حق ماهی گیری درابهای عمومی
seine تور بزرگ ماهی گیری
galliot کرجی باری یا ماهی گیری
nett تور ماهی گیری و امثال ان
kiddle بند توردار برای ماهی گیری
gaff قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری
purse seine تور کیسهای برای ماهی گیری
gang hook دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
wrestling کشتی گیری
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
gigs نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
grains نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
sinkers وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
sinker وزنه ریسمان ماهی گیری وزنه
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
guppies ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fishes ماهی صید کردن ماهی گرفتن
mackerel ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
fished ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
grayfish نوعی ماهی روغن سگ ماهی
He's a wet blanket. او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
sea calf گوساله ماهی سگ ماهی
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
pickerel اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
his severity relaxed از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
teleost ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
digamy دو زن گیری دو شوهر گیری
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
with the utmost rigour با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
compression molding process فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
dogfish سگ ماهی
tartar sauce سس ماهی
haberdine ماهی
caudal fin دم ماهی
lunar ماهی
tuna fish ماهی تن
sturgeon سگ ماهی
tuna ماهی تن
mermaids زن ماهی
mermaid زن ماهی
gar سگ ماهی
fish ماهی
fumade ماهی
per mensem ماهی
pisces ماهی
fishes ماهی
fished ماهی
piscium ماهی
declinating station ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
monthly ماهی یکبار
angler ماهی گیر
anglers ماهی گیر
smoked herring ماهی دودی
barracudas نیزه ماهی
marlinspike نیزه ماهی
fisherman ماهی گیر
prickleback کلمه ماهی
fishermen ماهی گیر
semimonthly ماهی دوبار
marlinespike نیزه ماهی
bloaters ماهی دودی
prickleback کولمه ماهی
remora ماهی چسبنده
kippers ماهی ازاد نر
percoid ماهی خاردار
sea bass ماهی خاردار
goldfish ماهی قرمز
goldfish ماهی طلایی
gold fish ماهی قرمز
gold fish ماهی طلایی
acipenser ماهی خاویار
barracuda نیزه ماهی
pike اردک ماهی
fishy ماهی دار
pilchard ماهی ساردین
piscina حوض ماهی
cod-liver oil روغن ماهی
barbel ماهی ریشدار
piscivorous ماهی خوار
Brits بچه ماهی
piscine شبیه ماهی
piscine ماهی وار
baleen ماهی سیم
piscis australis ماهی جنوبی
loach ماهی تیان
Brit بچه ماهی
pilchards ماهی ساردین
pisciform ماهی مانند
red mullet شاه ماهی
whitening ماهی سفید
marlin نیزه ماهی
pisciculture پرورش ماهی
pisciculturist ماهی پرور
pisciform ماهی وار
man eating shark کوسه ماهی
fishy مثل ماهی
man eating shark ماهی کوسه
burbot ماهی ریشدار
skates لقمه ماهی
torpedo ماهی برق
cod نوعی ماهی
saw fish اره ماهی
turbot سپر ماهی
sawfish اره ماهی
catfish گربه ماهی
scincoid ماهی سقنقر
fins بال ماهی
fins پره ماهی
fin پره ماهی
jowl کله ماهی
jowls کله ماهی
salmontrout ازاد ماهی
torpedoed ماهی برق
fishbone خار ماهی
anchovies ماهی کولی
anchovy ماهی کولی
salmontrout ماهی ازاد
skated لقمه ماهی
salmon trout ازاد ماهی
dogfish اره ماهی
flying fish ماهی پردار
salmon trout ماهی ازاد
flying fishes ماهی پردار
skate لقمه ماهی
torpedoing ماهی برق
torpedoes ماهی برق
mullet شاه ماهی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com