English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (3 milliseconds)
English Persian
passenger liner کشتی مسافری
Search result with all words
voyager مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyagers مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
liner کشتی یا هواپیمای مسافری استردوز
liners کشتی یا هواپیمای مسافری استردوز
ocean grevhound کشتی مسافری تندرو
Other Matches
cargo liner مسافری
passanger واگن مسافری
passenger car واگن مسافری
travel agency اژانس مسافری
travel agencies اژانس مسافری
twon car اتومبیل کرایه مسافری
tallyho کالسکه سریع السیر مسافری
wherry قایق سبک پارویی مسافری
outside passenger مسافری که بیرون یا بالای دلیجان می نشیند
travel agents بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carina کشتی
argo کشتی
ship کشتی
hulk کشتی
hulks کشتی
ship haven یک کش کشتی
bilge اب ته کشتی
ark کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
boarded کشتی
carinae کشتی
by water با کشتی
catch کشتی کج
board کشتی
flat پل کشتی
flattest پل کشتی
vessel کشتی
vessels کشتی
wrestling کشتی
aft در پس کشتی
bottoms کشتی
bottom کشتی
ships کشتی
puppis کشتی دم
on the water در کشتی
foreship سر کشتی
on board a ship در کشتی
on shipboard در کشتی
deck پل کشتی
afloat در کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
collier کشتی
decks پل کشتی
on the sea در کشتی
decked پل کشتی
the ship was wrecked کشتی شکست
greco roman کشتی فرنگی
the ship is in d. کشتی در خطراست
the rudder of a ship سکان کشتی
the roll of a ship غلت کشتی
the enemy کشتی دشمن
motor vessel کشتی موتوری
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
foreship دماغه کشتی
tricks فن و بندهای کشتی
three point فن 3 امتیازی کشتی
the ship leaks کشتی اب تو میدهد
tonnage فرفیت کشتی
bulkhead تیغه در کشتی
bulkheads تیغه در کشتی
bo's'n افسر کشتی
ferry boat کشتی گذاره
bosun افسر کشتی
bosuns افسر کشتی
midships در میان کشتی
fob تحویل کشتی
named vessel کشتی مشخص
naval war جنگ با کشتی
shipwrecked کشتی شکستگی
tender ship کشتی تدارکاتی
shipwrecks کشتی شکستگی
on shipboard سوار کشتی
doutful category کشتی مشکوک
wreck کشتی شکستگی
lumber carrier کشتی تیر بر
shipwreck کشتی شکستگی
flying dutchman شبح کشتی
noah ark کشتی نوح
noah's a کشتی نوح
wrestling کشتی گیری
ocean greyhound کشتی تندرو
flag ship کشتی پیشرو
fire ship کشتی اتش زن
exs تحویل از کشتی
on board a ship سوار کشتی
dressing ship تزیین کشتی
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
bos'n افسر کشتی
marker ship کشتی نماینده
lading بار کشتی
kelson or keelson سقف ته کشتی
troopship کشتی سرباز بر
keel shaped شبیه ته کشتی
kedge تغییرجهت کشتی
jerque بازرسی کشتی
tramp vessel کشتی ازاد
tramp steamer کشتی ازاد
training ship کشتی اموزشی
mate's receipt رسیدکاپیتان کشتی
shipbuilding کشتی سازی
war ship کشتی جنگی
large ship کشتی بزرگ
wrestling match مسابقه کشتی
wresthing match مسابقه کشتی
propeller پروانه کشتی
wrech کشتی شکستگی
wrech کشتی شکسته
lighter aboard ship کشتی دوبه بر
lee shore کشتی بادپناه
dockyards تعمیرگاه کشتی
war vessel کشتی جنگی
wrecked کشتی شکسته
lumper باربر کشتی
towboat کشتی یدک کش
topsldes بادخوربدنه کشتی
cargo محموله کشتی
to take ship با کشتی بردن
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
imbark در کشتی گذاشتن
icebreaker کشتی یخ شکن
ice breaker کشتی یخ شکن
merchant ship کشتی تجارتی
merchantman کشتی تجارتی
merchantman کشتی بازرگانی
strands به گل نشستن کشتی
strand به گل نشستن کشتی
double-deckers کشتی دوعرشهای
cargoes محموله کشتی
matman کشتی گیر
dock تعمیرگاه کشتی
docked تعمیرگاه کشتی
docks تعمیرگاه کشتی
berth خوابگاه کشتی
berthed خوابگاه کشتی
berthing خوابگاه کشتی
berths خوابگاه کشتی
shipboard پهلوی کشتی
double-decker کشتی دوعرشهای
parent ship کشتی مادر
ship safety سلامت کشتی
ship propeller پروانه کشتی
ship papers اسناد کشتی
cook house اشپزخانه کشتی
ship handling مانور با کشتی
ship building کشتی سازی
bige water گنداب کشتی
passenger liner کشتی مسافربری
bilge water گنداب کشتی
bill of lading ستمی کشتی
bill of loading بارنامه کشتی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
at the fore در جلوی کشتی
argosy کشتی تجاری
afterdeck عقب کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com