English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 218 (16 milliseconds)
English Persian
small ship کشتی کوچک یا با طول کم
Search result with all words
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
lighter کشتی باری کوچک
lighters کشتی باری کوچک
boat کشتی کوچک
boats کشتی کوچک
carvel کشتی کوچک سریع السیر کرجی
lugger کشتی کوچک با بادبان چارگوش
pinnace کشتی کوچک پارویی
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
shallop کشتی کوچک دودگله
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
vedette کشتی اکتشافی کوچک
zebec یکجور کشتی سه دکله کوچک در مدیترانه
cabin cruiser کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
cabin cruisers کشتی کوچک موتوری ناو اتاقکدار
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
Other Matches
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
davit جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
collier کشتی
on the water در کشتی
vessels کشتی
on the sea در کشتی
on shipboard در کشتی
on board a ship در کشتی
wrestling کشتی
aft در پس کشتی
afloat در کشتی
ships کشتی
bottom کشتی
hulk کشتی
ship haven یک کش کشتی
carinae کشتی
carina کشتی
bilge اب ته کشتی
bottoms کشتی
ark کشتی
vessel کشتی
argo کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
catch کشتی کج
boarded کشتی
board کشتی
puppis کشتی دم
hulks کشتی
by water با کشتی
deck پل کشتی
ship کشتی
flat پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
flattest پل کشتی
foreship سر کشتی
decks پل کشتی
decked پل کشتی
skipper ناخدای کشتی
screwpropeller پروانه کشتی
hulk لاشه کشتی
skippers ناخدای کشتی
caboose اشپزخانه کشتی
bilge water گنداب کشتی
wrack کشتی شکستگی
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
ship handling مانور با کشتی
sailing vessel کشتی بادبانی
ship building کشتی سازی
bige water گنداب کشتی
skippered ناخدای کشتی
imbark در کشتی گذاشتن
fire ship کشتی اتش زن
cargo boat کشتی بارکش
skippering ناخدای کشتی
chartering اجاره کشتی
smokestacks دودکش کشتی
chartered اجاره کشتی
charter اجاره کشتی
wrestler کشتی گیر
sea anchor لنگر کشتی
wrestlers کشتی گیر
ferry boat کشتی گذاره
charters اجاره کشتی
sea fight جنگ کشتی ها
smokestack دودکش کشتی
firemen اتشکار کشتی
bill of lading ستمی کشتی
seaway مسیر کشتی
fireman اتشکار کشتی
jerque بازرسی کشتی
bill of loading بارنامه کشتی
bill of loading جواز کشتی
sea gauge اب نشین کشتی
amid ships درمیان کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
argosy کشتی بزرگ
argosy کشتی تجاری
at the fore در جلوی کشتی
shipwright کشتی ساز
steamer کشتی بخار
steamers کشتی بخار
shipside کنار کشتی
shipper محموله کشتی
freight کرایه کشتی
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
adversary حریف کشتی
adversaries حریف کشتی
amidships درمیان کشتی
aport بطرف چپ کشتی
greco roman کشتی فرنگی
sister ship کشتی خواهر
sister ship کشتی همسان
singlisticker کشتی یک دگله
foreship دماغه کشتی
shipper مسافر کشتی
shipowner مالک کشتی
shipowner صاحب کشتی
ice breaker کشتی یخ شکن
hulks لاشه کشتی
ship safety سلامت کشتی
ship propeller پروانه کشتی
ship papers اسناد کشتی
hulk تنه کشتی
hulk بدنه کشتی
flying dutchman شبح کشتی
icebreaker کشتی یخ شکن
hulks بدنه کشتی
hulks تنه کشتی
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
shipmaster رئیس کشتی
shipload بار کشتی
auxiliary ship کشتی تدارکاتی
land به گل نشستن کشتی
shipboard صحنه کشتی
shipboard کنار کشتی
shipboard پهلوی کشتی
ship's master افسرارشد کشتی
flag ship کشتی پیشرو
kedge تغییرجهت کشتی
crews کارکنان کشتی
deck plan افق پل کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
wrestles کشتی کشمکش
on shipboard سوار کشتی
deck gang ملوان پل کشتی
on board a ship سوار کشتی
deadman مهاربند کشتی
wrestles کشتی گرفتن
commercial marine کشتی تجاری
marker ship کشتی نماینده
deck seamanship ملوان پل کشتی
coal whipper زغال کش کشتی
pancratist کشتی گیر
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
masters کاپیتان کشتی
mastered کاپیتان کشتی
combatant vessel کشتی جنگی
master کاپیتان کشتی
lumber carrier کشتی تیر بر
lumper باربر کشتی
wrestled کشتی کشمکش
wrestled کشتی گرفتن
merchantman کشتی تجارتی
motor vessel کشتی موتوری
cook house اشپزخانه کشتی
merchantman کشتی بازرگانی
midships در میان کشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com