English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
mind reading کشف افکار دیگران
Search result with all words
mind reader کاشف افکار دیگران
mind readers کاشف افکار دیگران
To pick other peoples brains. از افکار دیگران استفاده کردن
Other Matches
encroachment تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
encroachments تخطی به حقوق دیگران یا سرزمین دیگران
breast افکار
breasts افکار
good deeds افکار نیکو
ideas if reference افکار عطفی
daydreams افکار پوچ
daydreaming افکار پوچ
daydreamed افکار پوچ
daydream افکار پوچ
train of thought رشته افکار
idea زاییده افکار
internal conception زاییده افکار
brainchild زاییده افکار
thoughts افکار خیال
thought افکار خیال
public opinion افکار عمومی
conception زاییده افکار
concept زاییده افکار
musing غرق در افکار
cardinal sin عملمغایر با افکار عمومی
In deference to public opinion. به احترام افکار عمومی
vox populi اراء یا افکار مردم
strong minded دارای افکار مردانه
wishful thinking افکار واهی و پوچ
To have enlightened ideas. To be an intellectual. افکار روشنی داشتن
parochialism محدودیت در افکار وعقایدمحلی
telepathy ارتباط افکار با یکدیگر
bemuse غرق افکار شاعرانه کردن
idealogy مبحث افکار وارزوهای باطنی
self revelation افشاء افکار واحساسات شخصی
ideology مبحث افکار وارزوهای باطنی
ideologies مبحث افکار وارزوهای باطنی
to think out loud افکار خود را [بلند] گفتن
to think aloud افکار خود را [بلند] گفتن
egghead روشنفکر دارای افکار بلند
eggheads روشنفکر دارای افکار بلند
I don't know what to make of him. من افکار او [مرد] را درک نمی کنم.
cause cTlFbre موردیکهنظر افکار عمومیرا بهخود جلبکند
representationalist معتقد بفلسفه ایده هاو افکار
A dialogue . گفت وشنود ( بحث وتبادل افکار ونظریات )
ideologist ایده ئولوگ کسی که در مورد افکار وعقاید مطالعه میکند
intrusive thoughts اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
rest دیگران
rests دیگران
regrad for others ملاحظه دیگران
regard for others واهمه از دیگران
et al مخفف و دیگران
asides جدااز دیگران
regard for others ملاحظه دیگران
What do the others say? دیگران چه می گویند؟
regard for others رعایت دیگران
aside جدااز دیگران
spoiler محل عیش دیگران
individualized از دیگران جدا کردن
vicarious saccifice خودش به جای دیگران
individualising از دیگران جدا کردن
individualises از دیگران جدا کردن
infringer متخطی به حقوق دیگران
infringement on others rights تخطی به حقوق دیگران
individualised از دیگران جدا کردن
spoilsman محل عیش دیگران
to live at the expense of society بار دیگران شدن
individualizing از دیگران جدا کردن
individualizes از دیگران جدا کردن
to pull the strings دیگران را الت قراردادن
prevenance توجه باحتیاجات دیگران
prepotent نیرومندتر از دیگران غالب
draw away دیگران را پست سرگذاشتن
one-upmanship <idiom> توانایی سر بودن از دیگران
dummy الت دست دیگران
dummies الت دست دیگران
an outrage upon justice پایمال سازی حق دیگران
as a warning to others برای عبرت دیگران
breach تجاوز به حقوق دیگران
under one's belt <idiom> استفاده از تجارب دیگران
take after <idiom> مثل دیگران رفتارکردن
steal one's thunder <idiom> قاپیدن کلام دیگران
breaches تجاوز به حقوق دیگران
breached تجاوز به حقوق دیگران
individualize از دیگران جدا کردن
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to act independently of others کاری به کار دیگران نداشتن
to break the ice دیگران شکل ابتدائی رانداشتن
to i. upo other's rights بحقوق دیگران تجاوز کردن
to be the odd one out <idiom> نامشابه [دیگران در گروهی] بودن
To put ones nose into other peoples affairs . درکار دیگران فضولی کردن
run away with <idiom> سربودن ،بهتراز دیگران بودن
Pry not into the affair of others. <proverb> در کار دیگران مداخله مکن .
proportion اندازه چیزی در برابر با دیگران
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to trespass بحقوق دیگران تجاوز کردن
draw away جلوتر از دیگران حرکت کردن
scapegoat کسی را قربانی دیگران کردن
scapegoat کسی که قربانی دیگران شود
john aleay jones جان که نام دیگران جوتراست
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
blazing star هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد
interlope پادرمیان کار دیگران گذاردن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
i do not know;try the others من نمیدانم ببینید دیگران میمانند یا نه
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
scapegoats کسی راقربانی دیگران کردن
go (someone) one better <idiom> کاری را بهتراز دیگران انجام دادن
peeping Tom <idiom> کسی که به پنجره دیگران نگاه میکند
poking سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsport کسی که عیش دیگران را منغص میکند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
pokes سکه زدن فضولی در کار دیگران
you said it/you can say that again <idiom> نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
sadistically کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
poke سکه زدن فضولی در کار دیگران
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
poked سکه زدن فضولی در کار دیگران
spoilsports کسی که عیش دیگران را منغص میکند
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
oddball <idiom> کسی که رفتارش با دیگران فرق میکند
rain on someone's parade <idiom> برنامه های دیگران را مختل کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
to throw one's lot با بخت یا سهم دیگران شریک شدن
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
to interject a remark سخنی را در میان سخن دیگران گفتن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
To lay one self open to ridicule . خودراآلت دست ومسخره دیگران قراردادن
have a way with <idiom> تحت نفوذ قرار دادن دیگران
swim against the tide/current <idiom> کاری متفاوت از دیگران انجام دادن
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
upstaging توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstages توجه دیگران را به خود جلب کردن
upstaged توجه دیگران را به خود جلب کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
bohemian که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
bohemians که درزندگی یاکارخودبرسم وقانون دیگران کاری ندارد
She is more culpable than the others. او [زن] بیشتر از دیگران گناه کار [مقصر] است.
His happiness consists in helping others. خوشبختی او در این است که به دیگران کمک کند.
Schadenfreude لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
self enforcing دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
to herd with other people با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
exclucivism بیمیلی بداخل کردن دیگران درحلقه خود
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
totaquina داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
totaquine داروی ضد مالاریا مرکب ازگنه گنه وترکیبات دیگران
sports پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
pestiferously چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
sported پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
noctule یکجور شب کور در انگلستان که از همه شبکورهای دیگران کشوربزرگتراست
ignore تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignoring تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
sport پوشیدن وبرخ دیگران کشیدن ورزش وتفریح کردن
ignored تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
self absorption غرق در خویش غرق شدن در افکار
academic freedom آزادی طلاب و محققین در تدریس وتحقیق و نشر افکار خود بدون انکه موسسهای که دراستخدام انند بتواند به انان تعرضی بکند و یا ایشان را درفشار بگذارد
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
interlopers کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
interloper کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
Eavesdrop فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
fast talker <idiom> گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
to bring somebody into line زور کردن کسی که خودش را [به دیگران] وفق بدهد یا هم معیار بشود
building blocks واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
building block واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
to pound the filed غیر قابل عبور کردن ازحصاری که برای دیگران غیرقابل عبوراست
lifemanship متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
filters مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
conspicuious consumption مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
Baldenfreude [حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
link برنامههای بررسی کامپیوتری برای بررسی اینکه هر قطعه در ارتباط با دیگران خوب کار میکند یا نه
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
pareto criterion ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
tontine تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com