English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 255 (12 milliseconds)
English Persian
decipher کشف رمز نمودن
deciphered کشف رمز نمودن
deciphers کشف رمز نمودن
Search result with all words
condition شرط نمودن شایسته کردن
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
supplied تامین موجودی عرضه نمودن
supply تامین موجودی عرضه نمودن
supplying تامین موجودی عرضه نمودن
lead هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
show نمودن
showed نمودن
shows نمودن
hedge کسب مصونیت نمودن
hedged کسب مصونیت نمودن
hedges کسب مصونیت نمودن
bash دست پاچه نمودن
bashed دست پاچه نمودن
bashes دست پاچه نمودن
bashing دست پاچه نمودن
tweak تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaked تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaking تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
tweaks تنظیم عالی ومیزان نمودن یک قطعه تجهیزات
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
abstract نمودن
abstracting نمودن
abstracts نمودن
postulate قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating قیاس منطقی کردن فرض نمودن
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
receipt اعلام وصول نمودن
receipts اعلام وصول نمودن
waive اغماض نمودن
waived اغماض نمودن
waives اغماض نمودن
index اندکس فهرست نمودن
indexed اندکس فهرست نمودن
indexes اندکس فهرست نمودن
texture دارای بافت ویژهای نمودن
textures دارای بافت ویژهای نمودن
grease روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greased روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
adjust تسویه نمودن
adjust تصفیه نمودن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
plot رسم نمودن
plots رسم نمودن
plotted رسم نمودن
account محاسبه نمودن
tint دارای ته رنگ یاسایه رنگ نمودن
tinting دارای ته رنگ یاسایه رنگ نمودن
tints دارای ته رنگ یاسایه رنگ نمودن
revise اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising اصلاح کردن اصلاح نمودن
compass مدارچیزی راکامل نمودن
sum خلاصه نمودن
sums خلاصه نمودن
sorting مرتب نمودن
rebuild تجدید بنا نمودن
rebuilds تجدید بنا نمودن
standardised استاندارد نمودن
standardises استاندارد نمودن
standardising استاندارد نمودن
standardize استاندارد نمودن
standardizes استاندارد نمودن
standardizing استاندارد نمودن
mirroring معکوس نمودن
imprison حبس نمودن
imprisoning حبس نمودن
imprisons حبس نمودن
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
dissociate تفکیک نمودن
dissociates تفکیک نمودن
dissociating تفکیک نمودن
cater فراهم نمودن
catered فراهم نمودن
catering فراهم نمودن
caters فراهم نمودن
accentuate اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuated اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuates اهمیت دادن برجسته نمودن
accentuating اهمیت دادن برجسته نمودن
friend یاری نمودن
friends یاری نمودن
annihilate از بین بردن خنثی نمودن
annihilated از بین بردن خنثی نمودن
Other Matches
seemed نمودن
seems نمودن
dost نمودن
animadvert نمودن
animalize نمودن
dont نمودن
seem نمودن
to gain any ones ear نمودن
showŠetc نمودن
impeach احضار نمودن
sketches رسم نمودن
dusk تاریک نمودن
affixed اضافه نمودن
assimilatc مقایسه نمودن
arraign احضار نمودن
anneal بادوام نمودن
impeached احضار نمودن
install منصوب نمودن
affixing اضافه نمودن
affixes اضافه نمودن
affix اضافه نمودن
send ارسال نمودن
sending ارسال نمودن
sends ارسال نمودن
accommodate تطبیق نمودن
accommodated تطبیق نمودن
accommodates تطبیق نمودن
abating رفع نمودن
abates رفع نمودن
abated رفع نمودن
acquits نمودن برائت
acquit نمودن برائت
installing منصوب نمودن
impeaches احضار نمودن
impeaching احضار نمودن
abate رفع نمودن
curtail مختصر نمودن
curtailed مختصر نمودن
curtailing مختصر نمودن
curtails مختصر نمودن
sketched رسم نمودن
sketch رسم نمودن
doubled up مضاعف نمودن
doubled مضاعف نمودن
double مضاعف نمودن
installs منصوب نمودن
misrepresentation بد ارائه نمودن
indorsation تصویب نمودن
digitizing دیجیتالی نمودن
acquitting نمودن برائت
fill up خاکریزی نمودن
numeralization عددی نمودن
instal منصوب نمودن
microjustification ریزتراز نمودن
depilate ازاله مو نمودن از
authorise مجاز نمودن
to humble oneself افتادگی نمودن
stock piling ذخیره نمودن
reciprocates مقابله به مثل نمودن
reciprocated مقابله به مثل نمودن
reciprocate مقابله به مثل نمودن
committing متعهدبانجام امری نمودن
magnetic tape sorting مرتب نمودن با نوارمغناطیسی
frequency stabilization پایدار نمودن فرکانس
pontify خودرا مقدس نمودن
sign a waiver قبول اغماض نمودن
price fixing ثابت نمودن قیمت
commits متعهدبانجام امری نمودن
committed متعهدبانجام امری نمودن
accoutre با تجهیزات اماده نمودن
credit insurance بیمه نمودن اعتبار
cornering the market قبضه نمودن بازار
brutalization حیوان صفت نمودن
bestialize جانور خوی نمودن
commit متعهدبانجام امری نمودن
anticlimaxes بیان قهقرایی نمودن
anticlimax بیان قهقرایی نمودن
comparmentalize به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
suppliers rating درجه بندی نمودن فروشنده ها
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
to something against risk چیزی را از خطر حفظ نمودن
glamorization پر زرق و برق و فریبا نمودن
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
depone عزل نمودن گواهی دادن
zaps پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping پاک نمودن قسمتی از برنامه
japanize بسبک ژاپونی تزئین نمودن
palpate لمس کردن امتحان نمودن
find and replace پیدا کردن و جایگزین نمودن
disinfest حشرات موذی را دفع نمودن
zap پاک نمودن قسمتی از برنامه
alphanumeric sort مرتب نمودن الفبا عددی
instate برقرار کردن منصوب نمودن
zapped پاک نمودن قسمتی از برنامه
annihilates از بین بردن خنثی نمودن
annihilating از بین بردن خنثی نمودن
extrapolating قیاس کردن استقراء نمودن
glamorised فریبا نمودن طلسم کردن
delineating ترسیم نمودن معین کردن
delineates ترسیم نمودن معین کردن
delineated ترسیم نمودن معین کردن
delineate ترسیم نمودن معین کردن
glamorises فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize فریبا نمودن طلسم کردن
glamorized فریبا نمودن طلسم کردن
deposing عزل نمودن خلع کردن
glamorizes فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizing فریبا نمودن طلسم کردن
extrapolate قیاس کردن استقراء نمودن
glamorising فریبا نمودن طلسم کردن
deposes عزل نمودن خلع کردن
depose عزل نمودن خلع کردن
extrapolates قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolated قیاس کردن استقراء نمودن
fractionate تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
whistle stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
to graps at anything برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
whistle-stop در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
to engage yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
To belittle oneself . To make oneself cheap. خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
abash خجالت دادن دست پاچه نمودن
to commit yourself to do something خود را به انجام امری متعهد نمودن
to prove a will درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
sills گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
to force ones hand کسیرابرخلاف میلش واداربکردن کاری یا اتخاذرویهای نمودن
to p upon any one's blunder لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
sill گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
apotheosize تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
recitations از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
to win nny one's affections محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
warm up قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
to respect oneself رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
sort effort تعداد مراحل لازم جهت مرتب نمودن یک رکورد نامرتب
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
retrofit بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
broaching برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broached برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broach برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
broaches برای نخستین بار بازکردن بازکردن یامطرح نمودن بسیخ کشیدن
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
groupage ادغام نمودن بارهای مختلف جهت حمل ترکیب در حمل
smalltalk یک سیستم زبان و نرم افزارکه برای هر چه بیشتر اسان نمودن استفاده از کامپیوترتوسط افراد عامی طراحی شده است اسمال تاک
to lay down a rule قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
Hanbel [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
scorching سوزاندن [گاه جهت از بین بردن پشم های اضافی در پشت فرش و یکنواخت نمودن و تمیزکاری این پشم ها را با فر می سوزانند.]
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
countersink خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com