English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
radio prospecting کشف معادن با رادیو
Other Matches
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
surface digging استخراج معادن در سطح زمین
A concession امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
davy فانوس بدون خطر مخصوص معادن
marsh gas گاز متان که در معادن ذغال سنگ وباتلاقهایافت میشود
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
wireless رادیو
wirelesses رادیو
broadcasting رادیو
radioed رادیو
radios رادیو
radio رادیو
a radio رادیو
aligning tool رادیو
neutralizing tool رادیو
receiving set رادیو
radioing رادیو
radio button دکمه رادیو
banana pin دو شاخه رادیو
battery receiver رادیو باتری
broadcasting station ایستگاه رادیو
air cell a battery باتری رادیو
radio relay رادیو رله
radio frequency choke چوک رادیو
radio engineering تکنیک رادیو
skiagraphy رادیو گرافی
schematic diagram نقشه رادیو
radiotrician تکنیسین رادیو
radiotelegraph رادیو تلگراف
radiometer رادیو متر
radioisotope رادیو ایزوتوپ
radioisotope رادیو اکتیو
radio tube لامپ رادیو
radio star اختر رادیو
radio set دستگاه رادیو
radio engineering مهندسی رادیو
radioactivity رادیو اکتیویته
receptacle ژاک رادیو
receptacles ژاک رادیو
radioactive رادیو اکتیو
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radiography عکسبرداری رادیو
buzz هوم کردن رادیو
universal receiver رادیو برق و باتری
wave band دسته امواج رادیو
on the air <idiom> بخشاز رادیو وتلوزیون
aerial آنتن هوایی رادیو
buzzed هوم کردن رادیو
buzzes هوم کردن رادیو
radon ماده رادیو اکتیو
buzzing هوم کردن رادیو
radiotelephony مکالمه رادیو تلفنی
radiocast توسط رادیو گستردن
pick up <idiom> دریافت صدای رادیو و...
l antenna انتن معمولی رادیو
inverted l antenna انتن معمولی رادیو
aerials انتن هوایی رادیو
airwave امواج رادیو و تلویزیون
radials محوری مربوط به رادیو
radial محوری مربوط به رادیو
tune in <idiom> پخش از رادیو وتلوزیون
radioluminescence رادیو لومینه سانس
blooper صدای نامطبوع رادیو
radiosonde دستگاه رادیو سوند هواسنجی
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
radiostrontium استرونتیوم رادیو اکتیو استرونیتوم 09
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
low tension battery باتری فشار ضعیف رادیو
banana jack مادگی در رادیو برای دوشاخه
decays کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decay کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiobroadcast پخش و سخن پراکنی بوسیله رادیو
decayed کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
radiotherapy رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
air time زمانپخش برنامههای رادیو یا تلویزیون روی آنتن
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
transmissions وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
transmission وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
communication رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuner پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
tuners پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
facsimile روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
facsimiles روش ارسال و دریافت تصاویر به صورت دیجیتال روی خط تلفن یا رادیو
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
faxing غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
spacing impulse نوعی روش رادیو تله تایپ که در ان ارسال امواج به طوریک در میان ضربانی است
fax غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxes غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
faxed غیر رسمی روش ارسال و در یافت تصاویر به صورت دیجیتالی روی خط تلفن یا رادیو
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
sportscaster برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
radiogram پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
radiograms پیام رادیو تلگرافی پیام رادیویی
panelist عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com