English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English Persian
allied کشورهای هم پیمان
Search result with all words
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
warsaw treaty پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Other Matches
advanced countries کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
developed countries کشورهای توسعه یافته کشورهای پیشرفته
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
developing countries کشورهای در حال رشد کشورهای در حال توسعه
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
developed market economy countries کشورهای مرفه
uncomitted countries کشورهای غیرمتعهد
industrial nations کشورهای صنعتی
poor countries کشورهای فقیر
less developed contries کشورهای کم رشد
overseas کشورهای بیگانه
free world کشورهای غیرکمونیست
retarded countries کشورهای عقب مانده
federalization تشکیل کشورهای متحد
third world countries کشورهای جهان سوم
the united states of america ایالات یا کشورهای متحدامریکا
internationals مربوط به کشورهای مختلف
international مربوط به کشورهای مختلف
underdeveloped countries کشورهای توسعه نیافته
development countries کشورهای قابل توسعه
capitalist countries کشورهای سرمایه داری
Underdeveloped ( backward) countries . کشورهای عقب افتاده
The English speaking-countries. کشورهای انگلیسی زبان
backward countries کشورهای عقب مانده
developing countries کشورهای در حال توسعه
commonwealth games جام کشورهای مشترک المنافع
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
federate تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealths کشورهای مشترک المنافع جمهور
federated تشکیل کشورهای متحد دادن
commonwealth کشورهای مشترک المنافع جمهور
federative مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federating تشکیل کشورهای متحد دادن
federates تشکیل کشورهای متحد دادن
OPEC سازمان کشورهای صادرکننده نفت
organization of petroleum exporting cont سازمان کشورهای صادرکننده نفت
overseas income درامد از کشور یا کشورهای خارجی
orienting کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
OAS مخفف سازمان کشورهای امریکایی
orient کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
orients کشورهای خاوری درخشندگی بسیار
third world economies اقتصاد کشورهای جهان سوم
pan americanism طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
reactions from abroad واکنش مردم در کشورهای خارجی
isolationist طرفدارعدم مداخله در سیاست کشورهای دیگر
oil rich countries کشورهای ثروتمند تولید کننده نفت
country file را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
least developed countries پائین ترین کشورهای در حال توسعه
trade follows the flag تجارت کشورهای مشترک المنافع با انگلستان
unicef (= united nations international یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
developed market economy countries کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
e r p جهت کمک به توسعه اقتصادی کشورهای اروپا
pax britannica اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
Comparison with other countries is extremely interesting. مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
satellites ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
the big four درکنفرانس صلح پاریس 9191به کشورهای فرانسه انگلستان
first world کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
dumping فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
christian era مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
enclave ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
enclaves ناحیه ایکه حکومت کشورهای بیگانه انراکاملا احاطه کرده باشد
nordic council فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
pact پیمان
treaties پیمان
agreements پیمان
pacts پیمان
lague پیمان
in league هم پیمان
troth پیمان
deed of covenant پیمان
convenant پیمان
compaction پیمان
agreement پیمان
allegiant هم پیمان
treaty پیمان
obstriction پیمان
promises پیمان
avowing پیمان
compact پیمان
vows پیمان
testaments پیمان
vowing پیمان
vowed پیمان
compacting پیمان
testament پیمان
avow پیمان
contract پیمان
promise پیمان
compacted پیمان
allied هم پیمان
covenants پیمان
covenant پیمان
vow پیمان
federated هم پیمان
allying هم پیمان
leagues پیمان
federate هم پیمان
confederate هم پیمان
confederates هم پیمان
act پیمان
acted پیمان
oath پیمان
avows پیمان
oaths پیمان
ally هم پیمان
federating هم پیمان
handing پیمان
league پیمان
compacts پیمان
federates هم پیمان
hand پیمان
compacting پیمان معاهده
violaor پیمان شکن
renewal of the convention تجدید پیمان
compacts پیمان معاهده
peace pact پیمان صلح
contractors پیمان کار
contract : پیمان بستن
purchase notice agreements پیمان خرید
handfast پیمان عروسی
tripartite pact پیمان سه جانبه
nonaligned ناهم پیمان
compacted پیمان معاهده
perfidy پیمان شکنی
locarno treaty پیمان لوکارنو
perfidiousness پیمان شکنی
offensive alliance پیمان تهاجمی
treason پیمان شکنی
to pawn one's word پیمان بستن
reneger پیمان شکن
compact پیمان معاهده
to give ones faith پیمان دادن
warlock پیمان شکن
abjurer or abjuror پیمان شکن
conspires هم پیمان شدن
affiance پیمان ازدواج
conspired هم پیمان شدن
conspire هم پیمان شدن
abjuration پیمان شکنی
conspiring هم پیمان شدن
concord یکجوری پیمان
perjured پیمان شکن
violation پیمان شکنی
contractor پیمان کار
covenants پیمان بستن
faiths دین پیمان
faith دین پیمان
written contract پیمان نامه
contract کنترات پیمان .
covenant پیمان بستن
accords مصالحه پیمان
accorded مصالحه پیمان
accord مصالحه پیمان
dunkrik treaty پیمان دونکرک
warsaw treaty پیمان ورشو
perfidious پیمان شکن
forswore پیمان شکنی کرد
quadruple pact پیمان چهار جانبه
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
to stand in with any one با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word قول یا پیمان دادن
to keep to one's word درست پیمان بودن
pacific security pact پیمان امنیت پاسفیک
to forswear oneself پیمان شکنی کردن
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
treaty قرارداد پیمان نظامی
alliance پیمان بین دول
brian kellogg پیمان بریان کلوگ
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
forswears پیمان شکنی یانقض
forswearing پیمان شکنی یانقض
confederacy ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacies ایالات هم پیمان هم پیمانی
alliances پیمان بین دول
casus fofderis سبب انعقاد پیمان
cento سازمان پیمان مرکزی
capitulating پیمان تسلیم بستن
capitulates پیمان تسلیم بستن
capitulated پیمان تسلیم بستن
contracting officer افسر متصدی پیمان
contractor plant کارخانه پیمان کار
capitulate پیمان تسلیم بستن
casus fofderis هدف انعقاد پیمان
forswear پیمان شکنی یانقض
pacts معاهده پیمان بستن
conventions پیمان نامه انجمن
convention پیمان نامه انجمن
perfidiously ازروی پیمان شکنی
perjurious ناشی از پیمان شکنی
treaties قرارداد پیمان نظامی
pact معاهده پیمان بستن
pact of non aggression پیمان عدم تجاوز
promise of marriage قول یا پیمان عروسی
locarno treaty پیمان منعقدبین المان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com