Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English
Persian
best governed country
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
Other Matches
brand leader
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
it is a racy wine
شراب رادارد
He is in fear of his life.
ترس جانش رادارد
rated altitude
ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
gilt-edged
بهترین
gilt edge
بهترین
first class
بهترین
gilt edged
بهترین
of the first water
بهترین
foremost
بهترین
the best of all
بهترین
tiptop
بهترین
best
بهترین
pride
بهترین
prided
بهترین
prides
بهترین
priding
بهترین
civic
کشوری
civil
کشوری
vernaculars
کشوری
civilians
کشوری
civilian
کشوری
stating
کشوری
states
کشوری
state
کشوری
vernacular
کشوری
state-
کشوری
stated
کشوری
best
به بهترین وجه
quality
بهترین کیفیت
qualities
بهترین کیفیت
top-notch
<idiom>
عالی ،بهترین
best efforts
بهترین مساعی
optimum
بهترین امکان
In the best possible manner.
به بهترین وجه
best
بهترین کار
states
ایالت کشوری
stating
ایالت کشوری
stated
ایالت کشوری
Civil Service
خدمات کشوری
state-
ایالت کشوری
state
ایالت کشوری
intrastate
درون کشوری
civil servants
مستخدم کشوری
civil defence service
خدمات کشوری
civil department
تشکیلات کشوری
civil servant
مستخدم کشوری
lion share
بزرگترین یا بهترین بخش
(live off the) fat of the land
<idiom>
بهترین از هرچیز را داشتند
dressed to kill
<idiom>
بهترین لباس را پوشیدن
second best theory
نظریه بهترین دوم
back on one's feet
<idiom>
به بهترین سلامتی رسیدن
skimeister
بهترین اسکی باز
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
best move
بهترین حرکت شطرنج
tip top
بهترین اعلی درجه
primed
کمال بهترین قسمت
naps
بهترین شرکت کننده
napped
بهترین شرکت کننده
classic
مطابق بهترین نمونه
prime
کمال بهترین قسمت
nap
بهترین شرکت کننده
first-class
درخورمردم طبقه یک بهترین
classics
مطابق بهترین نمونه
primes
کمال بهترین قسمت
napping
بهترین شرکت کننده
theonomy
کشوری که خداپادشاه ان باشد
civic d.
محرومیت از حقوق کشوری
to export something
[from / to a country]
صادر کردن
[به یا از کشوری]
airspace
[over a country]
فضای هوایی
[در کشوری]
the best thatone can do
بهترین کاری که میتوان کرد
beluga
نام بهترین نوع خاویار
The best advice is, not to give any
<idiom>
بهترین اندرز ندادن آن است
History is the best testimony.
تاریخ بهترین شاهد است
You are counted among my best friends.
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
honesty is the best policy
راستی ودرستی بهترین رویه
flight
بهترین نتیجه دور مقدماتی
dress up
<idiom>
بهترین لباس خود را پوشیدن
boycotted
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u states
کشوری که پادشاه داشته باشد
boycotting
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
the u kingdom
کشوری که پادشاه داشته باشد
boycott
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
Which is the best way to Tehran ?
بهترین راه به تهران کدام است ؟
the best game out
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
golden shoe
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
make the best of
<idiom>
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
ground badge
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
optima legum ilerpres est consuetudo
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
I wish you the best of luck.
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
i had best to leaveit
بهترین کاران است که ان راول کنیم
C.A.B.s
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
banana republics
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
banana republic
کشوری که از نظر سیاسی متزلزل است
High Commissioner
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
closed sea
دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
naturalises
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
centumvir
عضومحکمه کشوری که مرکب ازصد تن بود
High Commissioners
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
naturalizes
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalizing
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
to mandate a territory to a country
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
imported
بردن محصولات به کشوری برای فروش
import
بردن محصولات به کشوری برای فروش
naturalize
بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
importing
بردن محصولات به کشوری برای فروش
to refuse somebody entry
[admission]
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
money player
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
postliminy or minium
حق دوباره یدست اوردن امتیازات و حقوق کشوری
self supporting country
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
development aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
the open door
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
sullivan award
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to make the most of
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
least cost design
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
development aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
aid worker
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
دستیار مدد کار
[برای توسعه دادن کشوری]
gold standards
حالتی که پشتوانه اسکناس یا پول کشوری طلا باشد
To drag a country into war .
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
best ball
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
Hunger is the best sauce.
<proverb>
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
tilt and swivel
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
king dom
کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
Memmaker
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
consuls
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul
نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
defacto recognition
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
goat hair
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com