English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
full draw کشیدن زه کمان بطور کامل
Other Matches
to bend or draw the bow کمان کشیدن
anchoring کشیدن زه کمان تاصورت
anchor کشیدن زه کمان تاصورت
anchors کشیدن زه کمان تاصورت
kissing button برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
thorough بطور کامل کامل
elaborately بطور کامل
hip and thigh بطور کامل
into thin air <idiom> بطور کامل
perfectly بطور کامل
plenarily بطور کامل
maturely بطور کامل یا بالغ
exhaust خالی شدن بطور کامل
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
target bow کمان مخصوص تیراندازی باتیر و کمان
bowing کمان کمان هدفگیری
bow کمان کمان هدفگیری
bows کمان کمان هدفگیری
bowed کمان کمان هدفگیری
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
rainbow border حاشیه رنگین کمان [در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
arch- کمان
spot کمان
arch کمان
arch- : کمان
bowstring زه کمان
arch : کمان
arches کمان
arc کمان
arches : کمان
arcs کمان
spots کمان
fiddlestick کمان
bow کمان
bowed کمان
bowing کمان
bows کمان
sagittarii کمان
sagittarius کمان
fiddle bow کمان
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
incisively بطور نافذ بطور زننده
martially بطور جنگی بطور نظامی
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly بطور غلط بطور نامناسب
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
bowyer کمان ساز
bowed تعظیم کمان
bowyer کمان فروش
bowman تیرانداز کمان کش
bow weight وزن کمان
bowed کمان شکاری
bowing تعظیم کمان
included angle of arch دهانه کمان
bowing کمان شکاری
bows کمان شکاری
bowman تیرانداز با کمان
bow and arrow تیر و کمان
bows تعظیم کمان
bow کمان شکاری
to feel any one's pulse کمان کردن
cross bow کمان پولادی
cross bow کمان زنبورکی
circular measure اندازه کمان
crossbows کمان صلیبی
archers تیرانداز با کمان
archer تیرانداز با کمان
crossbows کمان زنبورکی
crossbows کمان پولادی
opalesce مانندرنگین کمان
cross bow گوله کمان
crossbow کمان صلیبی
bow تعظیم کمان
iris رنگین کمان
irises رنگین کمان
cant کج گرفتن کمان
central angle of arch دهانه کمان
nock جای زه کمان
long bow کمان دستی
crossbow کمان زنبورکی
crossbow کمان پولادی
cock feather پر وصل به کمان
reflex arc کمان بازتاب
arch چفت کمان
longbows کمان بزرگ
arch- چفت کمان
swede saw اره کمان
arches چفت کمان
straight bow کمان راست
stacked bow کمان باریک
faces شکم کمان
handbow کمان تیراندازی
face شکم کمان
bend کمان خمش
arblast کمان زنبورکی
atabalist کمان زنبورکی
swede saw کمان اره
rainbow رنگین کمان
bare bow کمان لخت
rainbows رنگین کمان
longbow کمان بزرگ
power hacksaw کمان اره
saw frame کمان اره
sunbow رنگین کمان
arch thrust رانش کمان
string picture روزنه کمان
arch of corti کمان کورتی
van کمان سینه ناو
vans کمان سینه ناو
great circle route کمان دایره عظیمه
crossbow man کمانگیر با کمان صلیبی
nock شکاف انتهای کمان
slingshot [American E] تیر و کمان قلابسنگی
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
soundboard کمان ویولن وتار
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان قلابسنگی
arc length طول کمان [ریاضی]
rectification of a curve طول کمان [ریاضی]
iridescence نمایش رنگین کمان
fogbow رنگین کمان حاصل از مه
bow hunting شکار با تیر و کمان
understrung فاصله زه تا دستگیره کمان
archery تیراندازی با تیر و کمان
frame قاب چارچوب کمان
sounding boards کمان ویولن وتار
sounding board کمان ویولن وتار
limb هرکدام از طرفین کمان
limbs هرکدام از طرفین کمان
bow arm بازویی که کمان را می گیرد
to bend or draw the bow کمان را چله کردن
bow fishing ماهیگیری با تیر و کمان
bow hunter شکارچی با تیر و کمان
frame of hachsaw کمان اره چکی
iridescency نمایش رنگین کمان
bowstring ریسمان دار زه کمان
bellies قسمت داخلی کمان نزدیک زه
string مربی خم کردن کمان و بستن زه
whips پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
belly قسمت داخلی کمان نزدیک زه
draws تیر در چله کمان گذاشتن
draw تیر در چله کمان گذاشتن
longbow اغراق گویی کمان دستی
self کمان یا تیر از یک تکه چوب
longbows اغراق گویی کمان دستی
fistmele فاصله بین دسته کمان و زه
servings پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
serving پوشش نخی دورقسمتهایی از کمان
circular grooving saw کمان اره ویژه شیار
backs تنظیم بادبان پشت کمان
back تنظیم بادبان پشت کمان
toxophilite تیرانداز ماهر با تیر و کمان
dragged کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
longbows کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
longbow کمان بلند در انگلستان قرون وسطی
bowsight وسیله کمکی هدفگیری وصل به کمان
arrow rest تکیه گاه تیر روی کمان
hunting bow کمان بلند و سنگین برای شکار
timber hitch گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
rainbow قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
target archery مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
rainbows قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
bowsock پوشش تیره روی کمان ضدبازتاب نور
subtense خطی که روبروی کمان یاگوشهای واقع شود
backed bow کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
lipping قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
lipping قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
windage تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com