Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (7 milliseconds)
English
Persian
long
کشیده
long-
کشیده
longed
کشیده
longer
کشیده
longest
کشیده
longs
کشیده
drawn
کشیده
tense
کشیده
tensed
کشیده
tenser
کشیده
tenses
کشیده
tensest
کشیده
tensing
کشیده
drawlingly
کشیده
leptokurtic
کشیده
oblonated
کشیده
oblongated
کشیده
Other Matches
drawled
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
indrawn
تو کشیده
threaded
نخ کشیده
deep drawn
از ته دل کشیده
ectomorph
کشیده تن
leptosome
کشیده تن
posttensioning
پس کشیده
drew
کشیده شد
tractile
کشیده شدنی
sap
شیره کشیده از
indrawn
بداخل کشیده
at full length
دراز کشیده
sapped
شیره کشیده از
saps
شیره کشیده از
elongates
کشیده کردن
couchant
دراز کشیده
elongating
کشیده کردن
deer neck
گردن کشیده
deep fetched
از ته دل کشیده شده
extensive
بسیط کشیده
pinxit
کشیده است
prolate
کشیده شده
drawable
کشیده شدنی
in tow
<idiom>
کشیده شده
threaded
بند کشیده
leptomorph
کشیده ریخت
flares
زبانه کشیده
chock-a-block
کاملا کشیده
chock-a-block
بالا کشیده
deprived
محرومیت کشیده
intractile
کشیده نشدنی
linear
باریک کشیده
flare
زبانه کشیده
dragged
کشیده شدن
vellum paper
کاغذمهره کشیده
long robe
صورت کشیده
drag
کشیده شدن
elongate
کشیده کردن
ectomorphic type
سنخ کشیده تن
ectomorphy
کشیده تنی
flat fire
تیر کشیده
flat trajectory
خط سیر کشیده
tensive
کشیده شدنی
low angle fire
تیر کشیده
low angle
مسیر کشیده
touse
کشیده شدن
drags
کشیده شدن
if you please
بیزحمت زحمت کشیده
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
drawn on
کشیده شدن عهده
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
hell-bent
به بیراهه کشیده شده
taut
محکم کشیدن کشیده
pencilled
با مداد کشیده شده
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
oblong
دوک مانند کشیده
oblongs
دوک مانند کشیده
satined paper
گاغذ مهره کشیده
pulled muscle
عضله کشیده شده
extendible
کشیده شدنی امتدادپذیر
chant
اهنگ ساده و کشیده
chanted
اهنگ ساده و کشیده
hell bent
به بیراهه کشیده شده
draws
کشیده شدن عهده
draw
کشیده شدن عهده
chants
اهنگ ساده و کشیده
chanting
اهنگ ساده و کشیده
conducted
اداره کردن کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
از دست زنش خیلی کشیده
conducting
اداره کردن کشیده شدن
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
wired
سیم کشیده مفتول دار
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
hard drawn copper wire
سیم مسی کشیده شده
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
conducts
اداره کردن کشیده شدن
conduct
اداره کردن کشیده شدن
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
flat trajectory
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill
نقاط کشیده شده روی نقشه
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
dragged
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
in perspective
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
capriole
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinrikisha
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
jinriki
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
autoscore
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
sliver
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
y scale
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
point designation
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic
نوشته شده کشیده شده
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com