Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (28 milliseconds)
English
Persian
drawl
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls
کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
Other Matches
elongate
کشیده کردن
elongating
کشیده کردن
elongates
کشیده کردن
conduct
اداره کردن کشیده شدن
conducts
اداره کردن کشیده شدن
conducted
اداره کردن کشیده شدن
conducting
اداره کردن کشیده شدن
extend
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to walk the chalk
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
drawlingly
کشیده
tense
کشیده
tensed
کشیده
long
کشیده
long-
کشیده
tenser
کشیده
oblongated
کشیده
longest
کشیده
drawn
کشیده
longs
کشیده
posttensioning
پس کشیده
longed
کشیده
longer
کشیده
tenses
کشیده
oblonated
کشیده
drew
کشیده شد
tensing
کشیده
tensest
کشیده
leptosome
کشیده تن
indrawn
تو کشیده
leptokurtic
کشیده
threaded
نخ کشیده
ectomorph
کشیده تن
deep drawn
از ته دل کشیده
ectomorphy
کشیده تنی
tensive
کشیده شدنی
in tow
<idiom>
کشیده شده
linear
باریک کشیده
threaded
بند کشیده
flare
زبانه کشیده
flares
زبانه کشیده
saps
شیره کشیده از
flat trajectory
خط سیر کشیده
leptomorph
کشیده ریخت
intractile
کشیده نشدنی
flat fire
تیر کشیده
sapped
شیره کشیده از
vellum paper
کاغذمهره کشیده
extensive
بسیط کشیده
drag
کشیده شدن
sap
شیره کشیده از
indrawn
بداخل کشیده
deprived
محرومیت کشیده
ectomorphic type
سنخ کشیده تن
at full length
دراز کشیده
prolate
کشیده شده
chock-a-block
کاملا کشیده
couchant
دراز کشیده
tractile
کشیده شدنی
dragged
کشیده شدن
touse
کشیده شدن
deer neck
گردن کشیده
deep fetched
از ته دل کشیده شده
chock-a-block
بالا کشیده
drags
کشیده شدن
drawable
کشیده شدنی
pinxit
کشیده است
low angle fire
تیر کشیده
low angle
مسیر کشیده
long robe
صورت کشیده
chant
اهنگ ساده و کشیده
pulled muscle
عضله کشیده شده
chanting
اهنگ ساده و کشیده
chanted
اهنگ ساده و کشیده
chants
اهنگ ساده و کشیده
underdraw
کشیده نشدن زه تا اخر
pencilled
با مداد کشیده شده
deep fetched
از ته سینه کشیده شده
oblongs
دوک مانند کشیده
oblong
دوک مانند کشیده
taut
محکم کشیدن کشیده
drawn on
کشیده شدن عهده
hell bent
به بیراهه کشیده شده
draws
کشیده شدن عهده
draw
کشیده شدن عهده
hell-bent
به بیراهه کشیده شده
lanternjaws
صورت لاغر و کشیده
if you please
بیزحمت زحمت کشیده
extendible
کشیده شدنی امتدادپذیر
satined paper
گاغذ مهره کشیده
hard drawn copper wire
سیم مسی کشیده شده
open
وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife .
از دست زنش خیلی کشیده
opened
وضع زه هنگام کشیده شدن
opens
وضع زه هنگام کشیده شدن
wired
سیم کشیده مفتول دار
prone float
روی شکم با دستهای کشیده
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
infill
نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory
سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
wirespun
زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
in perspective
کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
dragged
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
capriole
پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs .
ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
to be at full stretch
تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether
چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
hauled
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
stillage
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
jinrikisha
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
jinriki
درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
phantom section
خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
hauls
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble
برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sliver
فتیله نخ
[الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore
در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale
در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
paleozoic
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
point designation
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale
در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap
نخ چله بیش از حد کشیده شده
[این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic
میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion
ترنج کرجی
[این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic
نوشته شده کشیده شده
drawing
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source
در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
stews
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing
اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tap
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped
ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
slackened
اهسته کردن
slacken
اهسته کردن
slackens
اهسته کردن
slackening
اهسته کردن
trickle charge
پر کردن اهسته
to slack up
کم کم اهسته کردن
anneal
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
decanting
اهسته خالی کردن
slowed
اهسته کردن یاشدن
decelerates
کندکردن اهسته کردن
decelerated
کندکردن اهسته کردن
decelerate
کندکردن اهسته کردن
gentle
اهسته ملایم کردن
gentler
اهسته ملایم کردن
slow
اهسته کردن یاشدن
decant
اهسته خالی کردن
gentlest
اهسته ملایم کردن
decants
اهسته خالی کردن
decanted
اهسته خالی کردن
decelerating
کندکردن اهسته کردن
slower
اهسته کردن یاشدن
elutriate
اهسته خالی کردن
slows
اهسته کردن یاشدن
slowing
اهسته کردن یاشدن
slowest
اهسته کردن یاشدن
fudges
فریفتن اهسته حرکت کردن
cooing
اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed
اهسته بازمزمه ادا کردن
coo
اهسته بازمزمه ادا کردن
coos
اهسته بازمزمه ادا کردن
fudge
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged
فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging
فریفتن اهسته حرکت کردن
retard
عقب انداختن اهسته کردن
retards
عقب انداختن اهسته کردن
retarding
عقب انداختن اهسته کردن
plods
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod
اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
pace
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces
باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
parade lap
رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
paced
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces
با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com