English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
leptomorph کشیده ریخت
Other Matches
drawl کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
shapeless بی ریخت
morphology ریخت
isomorphic هم ریخت
habitus ریخت
figuration ریخت
dimorphous دو ریخت
forms ریخت
form ریخت
uniform یک ریخت
formless بی ریخت
formed ریخت
amorphous بی ریخت
shape ریخت
trimorphous سه ریخت
shapes ریخت
uniforms یک ریخت
built ریخت
isomorphic graph گراف هم ریخت
shapely خوش ریخت
the milk was spilt شیر ریخت
morphological ریخت شناختی
He shed his fear . His fear was dispelled. ترسش ریخت
morphology ریخت شناسی
He shed his fair. ترسش ریخت
somatotype ریخت بدنی
pulse shape ریخت تپش
of a fine or beauteous mould خوش ریخت
heteromorphic دگر ریخت
isomorphism هم ریخت بینی
gynandromorphy ریخت دو جنسی
polymorphic چند ریخت
polymorph چند ریخت
polymorphous چند ریخت
shapes ریخت اندام
shape ریخت اندام
features طرح صورت ریخت
featured طرح صورت ریخت
feature طرح صورت ریخت
high life زندگی پر ریخت و پاش
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
blood rushed to his face خون ریخت درچهره اش
featuring طرح صورت ریخت
it is quite another story now ان سبوبشکست وان پیمانه ریخت
splurging ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurge ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurges ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
splurged ریخت وپاش به رخ دیگران کشیدن
That jar is broken and that measure spilt . <proverb> آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت.
push the panic button <idiom> از ترس قلبش فرو ریخت
My heart sank. دلم هری ریخت پایین
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
that fruit packs easily ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
drawlingly کشیده
threaded نخ کشیده
deep drawn از ته دل کشیده
tense کشیده
tensing کشیده
tensest کشیده
tenses کشیده
tenser کشیده
tensed کشیده
ectomorph کشیده تن
posttensioning پس کشیده
oblongated کشیده
leptosome کشیده تن
long کشیده
leptokurtic کشیده
oblonated کشیده
long- کشیده
longed کشیده
drew کشیده شد
longest کشیده
longs کشیده
longer کشیده
drawn کشیده
indrawn تو کشیده
sap شیره کشیده از
sapped شیره کشیده از
vellum paper کاغذمهره کشیده
elongate کشیده کردن
elongates کشیده کردن
deep fetched از ته دل کشیده شده
intractile کشیده نشدنی
chock-a-block کاملا کشیده
chock-a-block بالا کشیده
deprived محرومیت کشیده
flat fire تیر کشیده
flare زبانه کشیده
long robe صورت کشیده
dragged کشیده شدن
pinxit کشیده است
prolate کشیده شده
flares زبانه کشیده
drags کشیده شدن
drag کشیده شدن
tensive کشیده شدنی
touse کشیده شدن
tractile کشیده شدنی
low angle fire تیر کشیده
low angle مسیر کشیده
threaded بند کشیده
elongating کشیده کردن
ectomorphy کشیده تنی
at full length دراز کشیده
extensive بسیط کشیده
saps شیره کشیده از
deer neck گردن کشیده
couchant دراز کشیده
in tow <idiom> کشیده شده
indrawn بداخل کشیده
linear باریک کشیده
flat trajectory خط سیر کشیده
ectomorphic type سنخ کشیده تن
drawable کشیده شدنی
deep fetched از ته سینه کشیده شده
hell-bent به بیراهه کشیده شده
satined paper گاغذ مهره کشیده
oblong دوک مانند کشیده
hell bent به بیراهه کشیده شده
pulled muscle عضله کشیده شده
oblongs دوک مانند کشیده
draw کشیده شدن عهده
chanting اهنگ ساده و کشیده
lanternjaws صورت لاغر و کشیده
draws کشیده شدن عهده
taut محکم کشیدن کشیده
chants اهنگ ساده و کشیده
drawn on کشیده شدن عهده
chanted اهنگ ساده و کشیده
if you please بیزحمت زحمت کشیده
chant اهنگ ساده و کشیده
underdraw کشیده نشدن زه تا اخر
pencilled با مداد کشیده شده
extendible کشیده شدنی امتدادپذیر
open وضع زه هنگام کشیده شدن
He has suffered a great deal at the hands of his wife . از دست زنش خیلی کشیده
conducted اداره کردن کشیده شدن
conducts اداره کردن کشیده شدن
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
conduct اداره کردن کشیده شدن
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
conducting اداره کردن کشیده شدن
prone float روی شکم با دستهای کشیده
hard drawn copper wire سیم مسی کشیده شده
wired سیم کشیده مفتول دار
wirespun زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
infill نقاط کشیده شده روی نقشه
flat trajectory سهم تیرکشیده مسیر کشیده گلوله
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
dragged چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
to be at full stretch تا اندازه امکان پذیر کشیده شده بودن
he is at the end of his tether چنته اش خالی شده یا قوایش ته کشیده است
drag چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
She has long and shapely legs . ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
in perspective کشیده شده ازروی علم منافرو مرایا
capriole پرش عمودی اسب با پاهای کشیده به عقب
drags چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
jinriki درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
stillage چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
phantom section خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
jinrikisha درشکه ژاپنی که توسط حمال کشیده میشود ریکشا
extends وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
perspective grid خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
i thanked him for his trouble برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
extend وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
shoot the duck حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
sliver فتیله نخ [الیاف کشیده شده و موازی که هنوز تاب داده نشده اند.]
autoscore در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
y scale در عکس هوایی مایل مقیاسی خطی است که موازی با خط محوراصلی عرضها کشیده میشود
to walk the chalk بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
point designation شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
x scale در عکس هوایی مایل مقیاس خطی است که موازی با خط افق حقیقی عکس کشیده میشودc
over stretched wrap نخ چله بیش از حد کشیده شده [این حالت باعث کاهش استحکام نخ چله و همچنین کج بافی در فرش می گردد.]
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
nap side خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
karadja medallion ترنج کرجی [این طرح مربوط به منطقه ای بین اهر و تبریز می باشد که در آن ترنج حالت کشیده داشته و هشت وجه آنرا با حالتی از قلاب می پوشانند.]
graphic نوشته شده کشیده شده
drawings روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
source در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com