Dictiornary-Farsi | کشیشی :مقام کشیشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 221 (11 milliseconds)

English	Persian
sacerdocy	کشیشی :مقام کشیشی


Search result with all words

chaplain	کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
chaplains	کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد
priesthood	کشیشی
priest	روحانی کشیشی کردن
priests	روحانی کشیشی کردن
secularised	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularises	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularising	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularize	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularized	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizes	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
secularizing	از قید کشیشی ورهبانیت رها شدن
abbatial	راهبی کشیشی
chaplainship	کشیشی
pastorship	کشیشی
sacerdotage	کشیشی
sacerdotal	کشیشی
zucchetta	عرقچین کشیشی
devil's advocate	کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocates	کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
Other Matches

plate milling stand	مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
embassage	مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
office	مقام
rete	مقام
functioned	مقام
paripassu	هم مقام
function	مقام
pank	مقام
functions	مقام
offices	مقام
eminency	مقام
stand	مقام
equipotential	هم مقام
foothole	مقام
position	مقام
standing	مقام
eminence	مقام
positioned	مقام
settings	مقام
opposite number	هم مقام
authority	مقام
pews	مقام
pew	مقام
status	مقام
connexions	مقام
connection	مقام
stage	مقام
stages	مقام
placing	مقام
places	مقام
stature	مقام
place	مقام
setting	مقام
knighthood	مقام سلحشوری
much	عالی مقام
preferment	مقام افتخاری
officiating	مقام رسمی
peerage	مقام سناتوری
receivership	مقام امانت
peerages	مقام سناتوری
vice-chancellors	قائم مقام
vice-chancellor	قائم مقام
vice chancellor	قائم مقام
knighthoods	مقام سلحشوری
professorships	مقام استادی
editorship	مقام سردبیری
capacities	استعداد مقام
ranks	سلسله مقام
ranked	سلسله مقام
rank	سلسله مقام
capacity	استعداد مقام
eminent	والا مقام
professorship	مقام استادی
officiate	مقام رسمی
officiated	مقام رسمی
successor	قائم مقام
officiates	مقام رسمی
defensive	مقام تدافع
high-class	والا مقام
wardenship	مقام ریاست
viziership	مقام وزارت
vizierate	مقام وزارت
viscounty	مقام ویکنت
subsitute	قائم مقام
shrievalty	مقام ومنصب
senatorship	مقام سناتوری
see of rome	مقام پاپ
roll stand	مقام نورد
professoriat	مقام استادی
office-holder	صاحب مقام
office-holders	صاحب مقام
doctors of eminence	پزشکان پر مقام
A musical tone .	مقام ( درموسیقی )
status symbols	علامت مقام
status symbol	علامت مقام
priorate	مقام اسبق
khedivate	مقام خدیو
kaiserdom	مقام قیصر
in power	صاحب مقام
first water	بالاترین مقام
duumvir	شریک مقام
devil may care	بی توجه به مقام
deplume	از مقام انداختن
commandery	مقام فرماندهی
colonelcy	مقام سرهنگی
bishopric	مقام اسقفی
baronage	مقام بارونی
khediviate	مقام خدیو
kingship	مقام سلطنت
prelacy	مقام اسقفی
placer	مقام دار
papal dignity	مقام پاپ
oldman	مقام فرماندهی
officeholder	شاغل مقام
men of position	صاحبان مقام
mastership	مقام استادی
man of place	صاحب مقام
locumtenens	قائم مقام
knight errantry	مقام سلحشوری
attorneyship	مقام وکالت
deputy	قائم مقام
posted	مقام مسئولیت
marquess	مقام مارکیز
place	مقام رتبه
marquis	مقام مارکیز
marquises	مقام مارکیز
stationed	مقام مستقرکردن
surrogates	قائم مقام
ducal	مقام دوک
infra dig	دون مقام
places	مقام رتبه
positioned	مرتبه مقام
surreptitiously	قائم مقام
placing	مقام رتبه
Highness	بلندی مقام
reinstatement	تثبیت در مقام
Highnesses	بلندی مقام
eminently	با علو مقام
station	مقام مستقرکردن
deputies	قائم مقام
dignitaries	عالی مقام
dignitary	عالی مقام
position	مرتبه مقام
vicar	قائم مقام
stations	مقام مستقرکردن
post	مقام مسئولیت
substitute	قائم مقام
substituting	قائم مقام
locums	قائم مقام
dignity	مقام رتبه
directorates	مقام مدیریت
marquesses	مقام مارکیز
papacy	مقام پاپی
titles	اسم مقام
title	اسم مقام
stating	مقام ورتبه
states	مقام ورتبه
stated	مقام ورتبه
state-	مقام ورتبه
state	مقام ورتبه
directorate	مقام مدیریت
surrogate	قائم مقام
locum	قائم مقام
post-	مقام مسئولیت
vicars	قائم مقام
posts	مقام مسئولیت
priesthood	مقام کشیش
substituted	قائم مقام
deputy minister	قائم مقام وزیر
convening authority	مقام صلاحیتدار موقت
wardership	مقام زندانبان زندانبانی
proconsulship	مقام فرمانداری در رم قدیم
coronate	مقام شهریاری پادشاهی
cogging stand	مقام دستگاه نورد
commercial representative	قائم مقام تجارتی
coordinating authority	مقام هماهنگ کننده
commercial procuration	قائم مقام تجارتی
consular agent	قائم مقام کنسول
sanctity	حرمت علو مقام
intermediate roll stand	مقام نورد میانی
sheet mill stand	مقام نورد ورق
self aggrandizement	بالابری مقام خود
ultra vires	بسیار عالی مقام
pastorate	مقام شبانی کلیسا
procousul	قائم مقام کنسول
low level	مقام پست وکوچک
men of place	صاحبان مقام یا منصب
presidentship	مقام ریاست جمهور
pooh bah	صاحب چندین مقام
in the saddle	یراق صاحب مقام
speakership	مقام ریاست مجلس
vicegerent	جانشین قائم مقام
slip proof	مقام در برابر لغزش
using agency	مقام استفاده کننده
executing agency	مقام اجرا کننده
unmake	خلع مقام کردن
planishing stand	مقام پرداخت کاری
tribuneship	مقام حامی ملت
tribunate	مقام یامسند قضاوت
to sink in the scale	در مقام تنزل کردن
four high rolling stand	مقام چهار غلطکی
paarenthood	مقام پدری یا مادری
cogging stand	مقام پیش نورد
demote	کسر مقام یافتن
over one's head <idiom>	به مقام بالاتری رفتن
An important security authourity .	یک مقام مهم امنیتی
surrogates	قائم مقام شدن
To attain position and wealth.	به مقام وثروت رسیدن
title-holders	برندهی مقام قهرمانی
positioned	مقام شغل سازمانی
positioned	مقام یافتن سمت
take a back seat <idiom>	پذیرش پستترین مقام
demoted	کسر مقام یافتن
demotes	کسر مقام یافتن
altitude	مقام رفیع منزلت
altitudes	مقام رفیع منزلت
surrogate	قائم مقام شدن
deputies	نایب قائم مقام
dignifies	شان و مقام دادن به
dignify	شان و مقام دادن به