English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
Other Matches
presbytery داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
priestly در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
practitioners شاغل
practitioner شاغل
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
officeholder شاغل مقام
working population جمعیت شاغل
opposite numbers افسران شاغل
protem شاغل مقامی بطورموقت
practitioners شاغل مقام طبابت یاوکالت
practitioner شاغل مقام طبابت یاوکالت
religiosity مجلس عبادت مجلس مذهبی
baby-minder شخصیکهدر منزلخود از بچههایی که والدین شاغل دارند پرستاری میکند
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
presidium هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
druids کشیش
clergymen کشیش
churchman کشیش
predicant کشیش
herdsman کشیش
hieratic کشیش
priest کشیش
priests کشیش
evengelist کشیش
clergyman کشیش
provost کشیش
padre کشیش
padres کشیش
abbe کشیش
churchmen کشیش
druid کشیش
ecclesiastics کشیش
ecclesiastic کشیش
presbyterate کشیش
clerics کشیش
cleric کشیش
herdsmen کشیش
provosts کشیش
unwordly روحانی
marabou روحانی
marabout روحانی
sacred روحانی
etherean روحانی
unworldly روحانی
spiritualists روحانی
spiritually روحانی
heavenly روحانی
herdsmen روحانی
herdsman روحانی
clergyman روحانی
clergymen روحانی
spiritual روحانی
anagogic روحانی
ethereal روحانی
spiritualist روحانی
unfrocked روحانی
shaveling سرتراشیده کشیش
archpriest کشیش بزرگ
sacerdotalism کشیش مابی
right reverend جناب کشیش
sacerdocy کشیش منشی
Reverend جناب کشیش
residentiary کشیش مقیم
clerkly وابسته به کشیش
officiant کشیش سرپرست
priestliness کشیش مابی
priestlike کشیش وار
presbyterial وابسته به کشیش ها
presbytery خانه کشیش
acolytes دستیار کشیش
presbyteries خانه کشیش
acolyte دستیار کشیش
priestcraft کشیش بازی
parsons کشیش بخش
primate کشیش ارشد
lay brother نیمچه کشیش
priesthood مقام کشیش
priesthood کشیش بودن
holy joe کشیش دهکده
high priest کشیش اعظم
hedge priest کشیش روستا
rector کشیش بخش
rectors کشیش بخش
lamas کشیش بودایی
vicar کشیش بخش
parson کشیش بخش
lama کشیش بودایی
vicars کشیش بخش
prelacy حکومت روحانی
hierarch رئیس روحانی
spiritual روحانی معنوی
pater پدر روحانی
hymns سرود روحانی
heavenliness روحانی الوهیت
residentiary روحانی مقیم
pastors پیشوای روحانی
perdition مرگ روحانی
padres پدر روحانی
copartnership ردای روحانی
padre پدر روحانی
spirituality عالم روحانی
pastor پیشوای روحانی
temporal غیر روحانی
laywoman زن غیر روحانی
pastorate پیشوایی روحانی
hymn سرود روحانی
etherealize روحانی کردن
spirilual nutriment غذای روحانی
spiritualize روحانی کردن
lay غیر روحانی
lays غیر روحانی
charisma جذبه روحانی
chancel جای مخصوص کشیش
cassock خرقه پوش کشیش
minister وزیر مختار کشیش .
ministers وزیر مختار کشیش .
divined کشیش استنباط کردن
parsonages قلمرو کشیش بخش
parsonage قلمرو کشیش بخش
rectory خانه کشیش بخش
rectories خانه کشیش بخش
curates معاون کشیش بخش
curate معاون کشیش بخش
papas پاپ کشیش ناحیه
papa پاپ کشیش ناحیه
officiating priest کشیش پیش نماز
pardoner کشیش امرزنده گناه
chancels جای مخصوص کشیش
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
pontiffs کشیش بزرگ پاپ
divine کشیش استنباط کردن
divines کشیش استنباط کردن
prsbytery محل جلوس کشیش
divining کشیش استنباط کردن
kirkman عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
rectrix بانوی کشیش بخش
Imhotep کشیش [دربار مصر]
lamaistic وابسته به کشیش بودایی
cassocks خرقه پوش کشیش
pontiff کشیش بزرگ پاپ
monseigneur مسیو کشیش کاتولیک
inquisitional وابسته به دادگاه روحانی
secularizes غیر روحانی کردن
subdeacon معاون گماشته روحانی
secularizing غیر روحانی کردن
hiearchic وابسته به سران روحانی
gnosticism فلسفه عرفانی یا روحانی
goddaughter دختر خواندهی روحانی
heavens خدا عالم روحانی
secularises غیر روحانی کردن
apostle عالیترین مرجع روحانی
secularize غیر روحانی کردن
laicism غیر روحانی بودن
secularised غیر روحانی کردن
priests روحانی کشیشی کردن
twice born تولدتازه روحانی یافته
secularising غیر روحانی کردن
priest روحانی کشیشی کردن
goddaughters دختر خواندهی روحانی
religious تارک دنیا روحانی
secularized غیر روحانی کردن
layman شخص غیر روحانی
raptures وجد روحانی ربایش
raptures شعف وخلسه روحانی
rapture وجد روحانی ربایش
pneumatology مبحث موجودات روحانی
spirituous دارای حالت روحانی
apostles عالیترین مرجع روحانی
heaven خدا عالم روحانی
spiritualization جنبه روحانی دادن به
deconsecrate غیر روحانی کردن
secular songs سرودهای غیر روحانی
laymen شخص غیر روحانی
rapture شعف وخلسه روحانی
warden مسئول
in charge <adj.> مسئول
responsible <adj.> مسئول
frankpledge مسئول
responsive مسئول
accountable مسئول
liable مسئول
answerable مسئول
responsible مسئول
curacies معاونت کشیش بخش یادهستان
prelate اسقف اعظم کشیش ارشد
manse محل سکنی خانه کشیش
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
he was ordained priest اورا بسمت کشیش گماشتند
curacy معاونت کشیش بخش یادهستان
manses محل سکنی خانه کشیش
sacerdotage کشیش مابی جماعت کشیشان
prelates اسقف اعظم کشیش ارشد
defrock خلع کسوت روحانی کردن
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
charism عطیه الهی جذبه روحانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com