Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (8 milliseconds)
English
Persian
sacerdocy
کشیش منشی
Other Matches
presbyteries
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
priestly
در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
amanuensis
منشی
clerks
منشی
penman
منشی
doggery
سگ منشی
characteristically
منشی
characteristic
منشی
secretary
منشی
clerk
منشی
secretaries
منشی
actuaries
منشی
score keeper
منشی
actuary
منشی
particianship
بزرگ منشی
character trait
صفت منشی
beggarliness
گدا منشی
secretary of embassy
منشی سفارت
hauteur
بزرگ منشی
flag secretary
منشی تیمسار
piggishness
خوک منشی
gentility
اقا منشی
puerilism
کودک منشی
manorialism
ارباب منشی
clerkship
منشی گری
lordliness
لرد منشی
kingliness
شاه منشی
secretaryship
منشی گری
drafter
منشی پیام
company secretary
منشی شرکت
queenliness
ملکه منشی
gentlemanly
از روی بزرگ منشی
piggishly
ازروی خوک منشی
meanness
گدا منشی خست
lordliness
بزرگ منشی مناعت
clerk of the course
منشی گروه داوران
scribe
کاتب نسخههای خطی منشی
scribes
کاتب نسخههای خطی منشی
Let the secretary get on with it .
بگذارید منشی کارش را بکند
secretariate
منشی گری کارمندان دبیرخانه
patronizingly
ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
predicant
کشیش
provost
کشیش
hieratic
کشیش
evengelist
کشیش
herdsman
کشیش
herdsmen
کشیش
abbe
کشیش
ecclesiastics
کشیش
churchman
کشیش
provosts
کشیش
ecclesiastic
کشیش
churchmen
کشیش
cleric
کشیش
presbyterate
کشیش
clerics
کشیش
padres
کشیش
padre
کشیش
druid
کشیش
priest
کشیش
clergyman
کشیش
druids
کشیش
clergymen
کشیش
priests
کشیش
vicars
کشیش بخش
lay brother
نیمچه کشیش
hedge priest
کشیش روستا
Reverend
جناب کشیش
holy joe
کشیش دهکده
high priest
کشیش اعظم
parsons
کشیش بخش
presbyterial
وابسته به کشیش ها
priestcraft
کشیش بازی
officiant
کشیش سرپرست
shaveling
سرتراشیده کشیش
primate
کشیش ارشد
sacerdotalism
کشیش مابی
lama
کشیش بودایی
right reverend
جناب کشیش
residentiary
کشیش مقیم
lamas
کشیش بودایی
parson
کشیش بخش
priestliness
کشیش مابی
priestlike
کشیش وار
clerkly
وابسته به کشیش
presbyteries
خانه کشیش
presbytery
خانه کشیش
acolyte
دستیار کشیش
vicar
کشیش بخش
priesthood
مقام کشیش
acolytes
دستیار کشیش
priesthood
کشیش بودن
archpriest
کشیش بزرگ
rector
کشیش بخش
rectors
کشیش بخش
docket
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketed
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing
صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
parsonage
قلمرو کشیش بخش
rectories
خانه کشیش بخش
curates
معاون کشیش بخش
curate
معاون کشیش بخش
ministers
وزیر مختار کشیش .
presbyter
کشیش سرپرست کلیسا
divine
کشیش استنباط کردن
parsonages
قلمرو کشیش بخش
prsbytery
محل جلوس کشیش
Imhotep
کشیش
[دربار مصر]
rectrix
بانوی کشیش بخش
pontiff
کشیش بزرگ پاپ
pontiffs
کشیش بزرگ پاپ
papa
پاپ کشیش ناحیه
papas
پاپ کشیش ناحیه
monseigneur
مسیو کشیش کاتولیک
divined
کشیش استنباط کردن
rectory
خانه کشیش بخش
kirkman
عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
lamaistic
وابسته به کشیش بودایی
cassocks
خرقه پوش کشیش
minister
وزیر مختار کشیش .
cassock
خرقه پوش کشیش
chancel
جای مخصوص کشیش
divining
کشیش استنباط کردن
officiating priest
کشیش پیش نماز
pardoner
کشیش امرزنده گناه
chancels
جای مخصوص کشیش
divines
کشیش استنباط کردن
sacerdotage
کشیش مابی جماعت کشیشان
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
he was ordained priest
اورا بسمت کشیش گماشتند
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
manses
محل سکنی خانه کشیش
curacies
معاونت کشیش بخش یادهستان
manse
محل سکنی خانه کشیش
curacy
معاونت کشیش بخش یادهستان
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
tunicle
لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parishes
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parish
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
parishes
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
the sovereign
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
priestcraft
دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parish
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish clerk
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
nonagium
عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
lavabo
ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
anglicization
انگلیسی منشی اتصاف بصفات و خصوصیات انگلیسی
deacons
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
deacon
خادم کلیسا که به کشیش یا اسقف کمک میکند سرود مذهبی قرائت کردن
altar-rail
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
development support library
امکانات خودکار که با ان یک منشی برنامه نویسی فایلهای توسعه برنامه را که شامل نسخههای اصلی مجموعههای تست داده واسناد گزارش میباشدنگهداری میکند
pastorally
چوپان وار کشیش وار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com