Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
Other Matches
presbyteries
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbytery
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
scaup duck
اردک قرمز اسیاواروپا وامریکا
priestly
در خور کشیش یا کاهن مانند کشیش یا کاهن وابسته به کشیش یا کاهن
teutonic
از نژاد قدیم المانی زبان قدیم توتنی
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north north east
میان شمال و شمال خاور
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north west
شمال غرب شمال غربی
northeast
شمال شرقی شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
north east
شمال شرق شمال شرقی
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
clerics
کشیش
priests
کشیش
druid
کشیش
druids
کشیش
predicant
کشیش
presbyterate
کشیش
clergyman
کشیش
hieratic
کشیش
padres
کشیش
padre
کشیش
priest
کشیش
cleric
کشیش
herdsman
کشیش
abbe
کشیش
churchman
کشیش
provosts
کشیش
provost
کشیش
churchmen
کشیش
evengelist
کشیش
herdsmen
کشیش
ecclesiastic
کشیش
clergymen
کشیش
ecclesiastics
کشیش
sacerdocy
کشیش منشی
residentiary
کشیش مقیم
vicars
کشیش بخش
sacerdotalism
کشیش مابی
vicar
کشیش بخش
hedge priest
کشیش روستا
right reverend
جناب کشیش
shaveling
سرتراشیده کشیش
lamas
کشیش بودایی
priesthood
مقام کشیش
priesthood
کشیش بودن
lay brother
نیمچه کشیش
acolyte
دستیار کشیش
clerkly
وابسته به کشیش
holy joe
کشیش دهکده
archpriest
کشیش بزرگ
presbyterial
وابسته به کشیش ها
rectors
کشیش بخش
rector
کشیش بخش
priestcraft
کشیش بازی
priestlike
کشیش وار
high priest
کشیش اعظم
priestliness
کشیش مابی
acolytes
دستیار کشیش
officiant
کشیش سرپرست
Reverend
جناب کشیش
presbytery
خانه کشیش
presbyteries
خانه کشیش
parsons
کشیش بخش
lama
کشیش بودایی
parson
کشیش بخش
primate
کشیش ارشد
of old
قدیم
yore
در قدیم
primitive
قدیم
anciently
در قدیم
the old world
بر قدیم
pardoner
کشیش امرزنده گناه
cassock
خرقه پوش کشیش
parsonage
قلمرو کشیش بخش
presbyter
کشیش سرپرست کلیسا
pontiffs
کشیش بزرگ پاپ
cassocks
خرقه پوش کشیش
chancels
جای مخصوص کشیش
divined
کشیش استنباط کردن
papa
پاپ کشیش ناحیه
divine
کشیش استنباط کردن
curate
معاون کشیش بخش
curates
معاون کشیش بخش
rectories
خانه کشیش بخش
rectory
خانه کشیش بخش
parsonages
قلمرو کشیش بخش
divining
کشیش استنباط کردن
officiating priest
کشیش پیش نماز
divines
کشیش استنباط کردن
papas
پاپ کشیش ناحیه
monseigneur
مسیو کشیش کاتولیک
Imhotep
کشیش
[دربار مصر]
pontiff
کشیش بزرگ پاپ
rectrix
بانوی کشیش بخش
kirkman
عضوکلیسای اسکاتلندی کشیش
ministers
وزیر مختار کشیش .
lamaistic
وابسته به کشیش بودایی
chancel
جای مخصوص کشیش
minister
وزیر مختار کشیش .
prsbytery
محل جلوس کشیش
tzar
امپراطورروسیه قدیم
dateless
بسیار قدیم
pierian
در مقدونیه قدیم
Aborigine
اهلی قدیم
immensurable
خیلی قدیم
In times past . In olden days .
درروزگاران قدیم
the old testament
عهد قدیم
the old ways
رسوم قدیم
ancientry
عهد قدیم
f. times
ایام قدیم
old world
دنیای قدیم
the youth of the world
روزگارخیلی قدیم
sacerdotage
کشیش مابی جماعت کشیشان
he was ordained priest
اورا بسمت کشیش گماشتند
curacies
معاونت کشیش بخش یادهستان
manse
محل سکنی خانه کشیش
manses
محل سکنی خانه کشیش
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
prelates
اسقف اعظم کشیش ارشد
prelate
اسقف اعظم کشیش ارشد
curacy
معاونت کشیش بخش یادهستان
babylon
شهر بابل قدیم
carthage
شهر کارتاژ قدیم
italic
وابسته به ایتالیاییهای قدیم
from immemorial times
از زمان خیلی قدیم
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
immemorially
بطور خیلی قدیم
iguanodont
سوسماربزرگ گیاهخوار قدیم
kempo
تکنیک قدیم کاراته
conventionality
پیروی از سنت قدیم
unite
سکه قدیم انگلیسی
uniting
سکه قدیم انگلیسی
proconsular
وابسته به فرمانداران رم قدیم
conservatives
پیرو سنت قدیم
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
proconsulship
مقام فرمانداری در رم قدیم
conservative
پیرو سنت قدیم
earliest
مربوط به قدیم عتیق
unites
سکه قدیم انگلیسی
early
مربوط به قدیم عتیق
old english
زبان انگلیسی قدیم
samaria
سامریه در فلسطین قدیم
samson
قاضی قدیم اسرائیل
satrap
استاندار قدیم ایران
land grave
کنت قدیم المانی
tunicle
لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
parishes
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
officiant
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
parish
بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
zucchetto
شبکلاه یا عرقچین سفیدرنگ کشیش کاتولیک
macaca
نوعی میمون دنیای قدیم
pandect
حقوق مدنی روم قدیم
saker
باز شکاری در اروپای قدیم
paleo etc
وابسته بشمال دنیای قدیم
paleo arctic or palaeo
وابسته بشمال دنیای قدیم
paleethnology
مبحث شناسایی انسانهای قدیم
old indian defence
دفاع هندی قدیم شطرنج
fabliau
وابسته باشعار قدیم فرانسه
tchigorin indian
دفاع هندی قدیم شطرنج
triumvier
یکی از سه زمامدار روم قدیم
stuart
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
macaque
نوعی میمون دنیای قدیم
the a of days
خدای سرمدی قدیم الایام
Hamedan
شهر همدان
[اکباتان قدیم]
propraetor
کنسول فرمانداراستان قدیم روم
sab
وابسته به سبایایمن قدیم یمنی
nestorian
کلیسای نسطوری قدیم ایران
punic
اهل کارتاژ قدیم قرطاجنی
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
pony express
پست سریع السیر قدیم
ecclesiast
عضوانجمن سیاسی اتنیهای قدیم
immemorial
بسیار قدیم خیلی پیش
triumvirate
یکی از سه زمامدار روم قدیم
triumvirates
یکی از سه زمامدار روم قدیم
doric
بسبک معماری قدیم یونان
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
plebs
توده مردم روم قدیم
old guard
صنوف صاحب اعتبار قدیم
apis
گاو مقدس مصریان قدیم
babel
شهر و برج قدیم بابل
the sovereign
پاپ اعظم کشیش بخش درکلیسای خاور
priestcraft
دکانی که کشیش هاو ملاهادران بازی می کنند
parishes
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
parish
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
lawmerchant
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
mycenaean
اهل شهر "مسین " قدیم یونان
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
quadriga
ارابه چهار اسبه رومیان قدیم
portcullis
درورودی قلعههای قدیم پنجره کشودار
atrium
اطاق میانی خانههای روم قدیم
classics
مربوط به نویسندگان قدیم لاتین ویونان
pre chellean
وابسته به اواخر دوره عصرحجر قدیم
archon
یکی از افسران عالیرتبهء اتن قدیم
Whig
عضو حزب "ویگ " در انگلیس قدیم
protasis
نخستین قسمت درام قدیم رومی
shekel
واحد وزن وپول بابل قدیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com