Dictiornary-Farsi | کفایت سررشته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 84 (5 milliseconds)

English	Persian
competence	کفایت سررشته


Other Matches

previous question	موضوع کفایت یا عدم کفایت مذاکرات
competence	سررشته
skill	سررشته
expertise	سررشته
qualification	سررشته
expertise	سررشته
credential	سررشته
paymaster general	سررشته دار
scent	سراغ سررشته
scents	سراغ سررشته
scenting	سراغ سررشته
quartermasters	سررشته داری
paymasters	سررشته دار
paymaster	سررشته دار
quartermaster	سررشته داری
quartermaster	رسته سررشته داری
quartermasters	رسته سررشته داری
quartermasters	فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermaster	فروشگاه وسایل سررشته داری
get in gear [get into gear] <idiom>	بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb>	کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
commensuteness	کفایت
commensurateness	کفایت
autarky	کفایت
autarchy	کفایت
incapacious	بی کفایت
skill	کفایت
credential	کفایت
qualification	کفایت
sufficienty	کفایت
competence	کفایت
expertise	کفایت
incompetent	بی کفایت
competence	کفایت
efficiency	کفایت
competent	با کفایت
inefficient	بی کفایت
plenty	کفایت
sufficiency	کفایت
adequacy	کفایت
serves	کفایت کردن
serve	کفایت کردن
adequately [sufficiently] <adv.>	بقدر کفایت
cloture	کفایت مذاکرات
suffice	کفایت کردن
sufficiently <adv.>	بقدر کفایت
sufficiently	بقدر کفایت
reach	کفایت کردن
plentifully	بقدر کفایت
last [be enough]	کفایت کردن
served	کفایت کردن
be adequate	کفایت کردن
sufficing	کفایت کردن
suffices	کفایت کردن
incommensurateness	عدم کفایت
sufficed	کفایت کردن
be enough	کفایت کردن
lashongs	وفور کفایت
be sufficient	کفایت کردن
suffice	کفایت کردن
closure	رای کفایت مذاکرات
insufficiency	نابسندگی عدم کفایت
insufficience	نابسندگی عدم کفایت
closures	رای کفایت مذاکرات
i have had sufficientfor	بقدر کفایت خوردم
efficiently	از روی کفایت و لیاقت
to go round	برای همه کفایت کردن
slouching	ادم بی کاره وبی کفایت
slouches	ادم بی کاره وبی کفایت
slouched	ادم بی کاره وبی کفایت
slouch	ادم بی کاره وبی کفایت
do	انجام دادن کفایت کردن
cloture	رای به کفایت مذاکرات دادن
demurrer	ایراد عدم کفایت ادله
it is plenty good enough	بقدر کفایت خوب است
incompetently	از روی بی لیاقتی یا عدم کفایت
here is bread in plenty	نان بقدر کفایت هست
he is i. to do that	شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
closures	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
closure	رای کفایت مذاکرات عمل محصور شدن
paymaster general	رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
dificiency	نقصان درامد و عدم کفایت مبلغ پیش بینی شده جهت اجرای کار
effectiveness clock	دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد