Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (5 milliseconds)
English
Persian
My shoes pinch.
کفشها پایم رامی زند
Other Matches
The shoes are a size too big for my feet.
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
I cant get into these shoes.
این کفشها پایم نمی رود ( کوچک هستند )
These shoes are too tight for me.
این کفشها برایم تنگ است
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
I sprained my ankle.
پایم دررفت
i was completely spattereed
به از رو تا به پایم گل پاشیده شد
The car ran over mylegs.
اتوموبیل از روی پایم رد شد
I feel pins and needles in my foot.
پایم خواب رفته
She stepped on my foot .
پایم را لگه کرد
I have a cramp in my leg
پایم تیر می کشد
A surge of anger rushed over me .
سرا پایم را فرا گرفت
The hotel has overcharged me .
هتل گران پایم حساب کرده
I stamped on the spider .
عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
docility
رامی
obedience
رامی
sagittarii
رامی
sagittarius
رامی
ramie
رامی
mansuetude
حلم رامی
rummy
بازی ورق رامی
I am thinking of your own good.
من خو بی شما رامی خواهم
canasta
نوعی بازی رامی
Even a fool knows this .
یک احمق هم این رامی داند
Water lays the dust.
آب گرد وخاک رامی خواباند
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
همین رامی خواستم بدانم
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
زبان همدیگر رامی فهمیم
his sight could p darkness
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
Do you move in high circles ?
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
cribbage
یکجور بازی ورق شبیه رامی
gin rummy
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
نور آفتاب چشم رامی زند
Do you know the definition (meaning) of this word?
تعریف این لغت رامی دانید ؟
What foreign language do you know?
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
slater
کسی که پوست خام رامی تراشد
His action is in the nature of sour grapes.
اززور پسی اینکار رامی کند
wrists
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
Can you reckon the cost of the trip?
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
wrist
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
trainbearer
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
autobiographer
کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
Several people could be accommodated in this room.
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
peak voltmeter
ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
pellagra
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
parbuckle
طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
work in process
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
work in progress
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
toolkit software
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com