English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
English Persian
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
Other Matches
My shoes pinch. کفشها پایم رامی زند
I cant get into these shoes. این کفشها پایم نمی رود ( کوچک هستند )
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
straddle گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddles گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
shake bottle بطری حاوی گویهای کوچک نمره دار برای تعیین شماره بازیگر بیلیارد
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
These shoes are too tight for me. این کفشها برایم تنگ است
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
i was completely spattereed به از رو تا به پایم گل پاشیده شد
I sprained my ankle. پایم دررفت
I have a cramp in my leg پایم تیر می کشد
She stepped on my foot . پایم را لگه کرد
I feel pins and needles in my foot. پایم خواب رفته
The car ran over mylegs. اتوموبیل از روی پایم رد شد
A surge of anger rushed over me . سرا پایم را فرا گرفت
The hotel has overcharged me . هتل گران پایم حساب کرده
I stamped on the spider . عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
thread fineness نمره نخ
marks نمره
yarn count نمره نخ
t score نمره T
scores نمره
grade نمره
scored نمره
numeral نمره
numerals نمره
grades نمره
mark نمره
score نمره
broadest گشاد
loosest گشاد
looser گشاد
loose گشاد
broader گشاد
reamer گشاد کن
loose-fitting گشاد
broad گشاد
straddles گشاد با زی
wide گشاد
straddled گشاد با زی
wider گشاد
widest گشاد
straddle گشاد با زی
loose fitting گشاد
graded نمره دار
error score نمره خطا
additional score نمره اضافی
numbering نمره زنی
scoring نمره گذاری
grade نمره دادن
main score نمره اصلی
evaluation score نمره ازمایش
grading نمره گذاری
weighted score نمره وزنی
composite score نمره مرکب
raw score نمره خام
derived score نمره اشتقاقی
conduct grade نمره انضباط
standard score نمره معیار
ipsative score نمره نسبی
test value نمره ازمون
test score نمره ازمون
time score نمره زمانی
accuracy score نمره دقت
unweighted score نمره غیروزنی
percentile score نمره صدکی
score نمره اوردن
numbers نمره دادن به
gross score نمره خام
real score نمره واقعی
evaluation score نمره ارزیابی
lie score نمره دروغگویی
total score نمره کامل
graphic score نمره نگارهای
grader نمره گذار
sigma score نمره معیار
true score نمره حقیقی
stanine score نمره نه بخشی
deviation score نمره انحراف
scores نمره اوردن
scores چوب خط نمره
scored نمره اوردن
scored چوب خط نمره
number نمره شمردن
gain score نمره افزوده
number نمره دادن به
grade score نمره کلاسی
grades نمره دادن
numbers نمره شمردن
score چوب خط نمره
ream گشاد کردن
stretchy گشاد شونده
slop شلوار گشاد
pajamas شلوار گشاد
straddled گشاد نشستن
slopping شلوار گشاد
stretchiest گشاد شونده
stretchier گشاد شونده
reaming گشاد کردن
wide mouthed دهن گشاد
straddles گشاد نشستن
slopped شلوار گشاد
bigmouthed دهن گشاد
bell mouthed دهن گشاد
spacious جامع گشاد
dilatant گشاد شونده
dilate گشاد کردن
slip-ons لباس گشاد
dilates گشاد کردن
dilating گشاد کردن
slip on لباس گشاد
straddle گشاد نشستن
corrected score نمره اصلاح شده
subjective scoring نمره گذاری ذهنی
differential scoring نمره گذاری افتراقی
normalized score نمره هنجار شده
configural scoring نمره گذاری طرحی
standardized score نمره بهنجار شده
scoring key کلید نمره گذاری
The car had no licence ( number ) plate . اتوموبیل بی نمره بود
observed score نمره مشاهده شده
conspect reliability پایایی نمره گذاران
point نمره درس پوان
transmuted score نمره تبدیل شده
to let out افشاکردن گشاد کردن
slack کساد کردن گشاد
jars شیشه دهن گشاد
slackest کساد کردن گشاد
slacks کساد کردن گشاد
jar کوزه دهن گشاد
jarred شیشه دهن گشاد
mother hubbard لباس گشاد زنانه
clump block قرقره دهان گشاد
jar شیشه دهن گشاد
jarred کوزه دهن گشاد
jars کوزه دهن گشاد
dalmatic خرقه استین گشاد
mason jar کوزه دهن گشاد
varicosity گشاد شدگی سیاهرگ
Wellington چکمه دهان گشاد
varix variously سیاهرگ گشاد شده
sacks پیراهن گشاد و کوتاه
oxford bags شلوار خیلی گشاد
blouses پیراهن یاجامه گشاد
wide eyed دارای چشم گشاد
carboy تنگ دهن گشاد
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
robes لباس بلند و گشاد
blouse پیراهن یاجامه گشاد
capacious گنجایش دار گشاد
sack پیراهن گشاد و کوتاه
oxbags شلوار خیلی گشاد
astraddle دارای پای گشاد
robe لباس بلند و گشاد
wide-eyed دارای چشم گشاد
sacked پیراهن گشاد و کوتاه
telephone dial صفحه نمره گیر تلفن
mark نمره گذاری کردن علامت
predicted score نمره پیش بینی شده
marks نمره گذاری کردن علامت
pages صفحات را نمره گذاری کردن
page صفحات را نمره گذاری کردن
paged صفحات را نمره گذاری کردن
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
risks گشاد بازی بخطر انداختن
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
To spend recklessly ( prodigally ) . گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
carronade یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
risking گشاد بازی بخطر انداختن
risk گشاد بازی بخطر انداختن
risked گشاد بازی بخطر انداختن
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
I give you full marks for that . نمره ات بیست است ! ( آفرین و مرحبا )
annual average score میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
raglan پالتو استین گشاد سبک و فراخ
krater کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
rochet جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
outpoint سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
She likes loose - fitting dresses . از لباس های گشاد خوشش نمی آید
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
otis quick scoring mental ability test آزمون توانایی ذهنی اوتیس با نمره گذاری سریع
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com